این روزها کشور ما درگیر بیماری کروناست. اما در همه جا شرایط یکسان نیست. بعضی استانهای ما مانند گیلان در شرایط حاد قرار دارند. اما در این میان به نظر میرسد آنچه بیش از کرونا در کشور ما قربانی میگیرد، بحران اعتماد اجتماعی است. اعتمادی که نسبت به حاکمیت از طرف مردم، در پایینترین حد ممکن است.
این حاکمیت یعنی دقیقا همهی حاکمیت. نه فقط دولت. نه فقط مجلس. نه فقط سپاه و نه فقط صداوسیما و حوزه. یعنی همهی اینها باهم، بعلاوهی بقیهی نهادهای مملکتی. چون مردم، بحق، همهی اینها را یکی میدانند و اشتباه یک جزء را پای همه میگذارند. و چرا نگذارند؟ و چرا بی اعتماد اجتماعی نباشند؟
وقتی در زمانهای مختلف توسط برخی از اجزای حاکمیت به مردم دروغ گفته میشود و صدای موثری از کلیت حاکمیت در نمیآید، وقتی انواع بیکفایتیها از طرف برخی اجزای حاکمیت دیده شده و این فقط مردم هستند که باید هزینه آنها را بدهند، چرا نباید بیاعتماد باشند؟ وقتی انواع گوناگون مردم از طرف اجزای مختلف حاکمیت به رسمیت شناخته نمیشوند و در شهروندی، درجهبندی داشته و بعضی هم که اصلا شهروند نیستند، چرا نباید بیاعتماد باشند؟
این است که در شرایط مختلف، خصوصا در زمان بحران، شاهد باز تولید دروغها و بیکفایتیها و تبعیضها بوده و این اعتماد مردمی به حاکمیت است که به کما میرود. در حالیکه اگر نیتی برای جبران وجود داشت، میشد از همین بحران، با راستگویی و اقدامات سنجیده، اعتماد از دست رفته را بازگرداند.