شرکت فیلم سازی سیکا فیلم

چهره شهر

شهر به عنوان یک پیکره زنده، هر روز شاهد تغییرات شکلی و ارگانیکی بسیاری است که بسیاری از آنها باعث تغییرات ظاهری و تیپیک شهر‌ها می‌شوند. اقتضائات شهری، تراکم، ترافیک و جمعیت باعث به وجود آمدن نیازهای نو و لاجرم تغییرات ساختی در بستر شهر‌ها می گردند، و همه اینها یعنی شهر هر روز در خود می طپد و تغییر می‌کند، این تغییرات گاهی بطئی و گاهی بسیار زود و دفعتی هستند، مثل روئیدن یک سازه قارچی در میدانی که خود جای یک باغ بزرگ را گرفته و بسیار تصویر و خاطره را زیر هزاران تُن آسفالت مدفون کرده است. و شاید برای آن خاطرات گریزی جز دفن شدن نمی‌بود که توسعه و رشد اینچنینی چیزی جز مرگ و نابودی برای بسیاری از یادگارهای قدیم ندارد! و این جبر روزگار است.

اما آیا این شیوه توسعه و رشد شهریِ قارچ گونه و این گونه پیکر شهر را تراشیدن، شیوه مصلحت آمیزی است؟ ما از منظر شهر ساز و متخصص امور توسعه شهری به این مقوله نمی پردازیم بلکه از منظر شهروندی و رسانه که ناظر دقیق شهر و شاهد لحظه لحظه زندگی جاری در آن است به این پدیده می‌نگریم، و این مشاهدات را بیان می‌کنیم.

شهر، شکل و تصویر قدیم خود را ویران می‌کند وشکل و شمایلی جدید به خود می‌گیرد، که شامل هیچ مشخصه‌ای نیست! یک بی‌شکلی عجیب! در این شهر نه معماری، نه شهر سازی مدرن، نه بافت بومی، نه بافت صنعتی، وجود ندارد! و شهر دچار بحران شکل، تصویر و هویت است! عبور از سنت و پا گذاشتن، به بی شکلی و بی معنایی …  

بهترین تعریف از این وضعیت بی شکل بودن و نداشتن حتی یک مشخصه متفکرانه، و حتی کمی فکر شده در شهری بشدت زننده است! خاطرات جمعی بسیاری از گذشتگان این شهر پیوستگی محکمی با ساخت و بافت شهریِ قدیم این شهر-خاطره دارد، گویی که خاطرات و شهر دو عنصر غیر قابل تفکیک بوده اند، شهر امکان بوجود آوردن خاطرات جمعی و فردی فراوانی را فراهم می‌کرد. شهر خود بستر ایجاد خاطره بود، از سنگفرش و درخت ها و گذرها و باغ و خانه ها و مسجد و مدرسه و محل، همه و همه بستر ایجاد خاطرات بسیاری را برای مردمان شهر ایجاد می کردند و با گریزی کوچک به منابع نوشتاری و تصویری بر جا مانده از آن ایام به این امر وقوف می‌یابیم.

و اما آن کدام مشخصه است که شهر را دارای خصلت خاطره‌زایی می‌کند؟ که امروز شهر ما از آن بی بهره است! آن حس تعلق به شهر است، که امروزه با توجه به بی بهره‌گی شهر از این احساس، تجربه خاطره فردی و جمعی با شهر کم رنگ شده یا در بسیاری از گوشه های شهر نابود شده است. مثال خاطره فردی و جمعی مردمان این شهر در اتوبان های دور شهر یا شهری، پل ها یا خیابان های تازه تاسیس؟ حتی خیال اینکه اینجا‌ها می توانند در شهر ما تبدیل به مرکز خاطرات شوند نیز در ذهن نمی گنجند، به راستی وقتی که سازه های نو توانایی ایجاد مرکز علاقه‌مندی شهری به عنوان ریشه و حس تعلق ندارند، چه اصرار و ضرورتی به تخریب بافت های اصیل داریم؟ که هر روز شهر شاهد رشد قارچِ بی شکلی است که جز افسوس بر جای نمی گذارد. انگار این رشد و توسعه توهمی آنقدر اجتناب‌پذیر است که هیچ کسی کاری از دستش بر نمی آید! و جالب ماجرا اینجاست که همه هم متاسف هستند!

از بین بردن بافت شهری و شهر-خاطره، یعنی از بین بردن همشهری واقعی، و نشاندن بلوکی از آدمیان در کنار هم بدون در نظر گرفتن نیاز های اجتماعی که البته بررسی تبعات آن در میان مدت و دراز مدت به عهده جامعه‌شناسان و اهل فن این رشته خواهد بود، از بین بردن نظم پیشین و به جای آن متاسفانه ننشاندن هیچ نظم و ساختاری که بتواند آلترناتیو زیستِ پیشین و تجربیات جمعی مردم شهر باشد، باعث می شود شهری با ظاهر جدید داشته باشیم، بدون فرهنگ و اقتضائات شهری نو و داخل آپارتمان‌ها زندگی می کنیم با شیوه های همسایگی در باغ-خانه ها!

اگر همین وضع و ساختار شهر هم حفظ نشود، و هر روز با همین سرعت تغییر شکل در عین بی شکلی اتفاق بیافتد! روزی همه ما در این شهر غریبه خواهیم بود و این آینده ناگزیر این شهر نیست! این تخریب آن چه داشته‌ایم است!

شکل و ظاهر شهر مثل آدمی است که چنان خود را با عملِ به ظاهر، زیبایی تغییر داده که به وقت بازگشت به خانه، پدر هم دیگر او را نمی شناسد، رابطه برقرار کردن بین ساخت و تخریب مقوله ایی است قابل تامل، و جواب این سئوال که این عمل، ساخت یک چهره نو است یا تخریب داشته ها و بافت شهری، که برآمده از سنت ها، فرهنگ و بوم زیست شده مردمان این سامان است! البته این نوشتار سعی ندارد که هر گونه ساخت و سازی را محکوم کند و طرفدار توسعه نیافتگی باشد، بر عکس علاقه بسیاری به توسعه شهری بر اساس برنامه و فکر وجود دارد. توسعه همراه با ایده ساخت شهری مدرن و مردم‌سالار، که در آن هم آخرین تکنولوژیهای شهری به کار رفته باشند هم سطح رفاه مردم تضمین شده باشد، حمل و نقل همگانی، فضای سبز، فضای تنفس شهری و مبلمان پیوست به تاریخ شهر.

و اما اکنون در میانه راه ایستاده‌ایم، هنوز آثاری هر چند بی رمق این طرف و آن طرف شهر به انتظار تخریبِ سازماندهی شده یا طبیعی هستند! هنوز وقت مانده تا کاری هر چند ناچیز انجام دهیم، و در این راه کوچک‌ترین گام‌ها هم موثراند. ایجاد پویش‌های عمومی برای حفظ و پاسداشت تصویر شهر و احیای داشته های شهری از آن جمله است که می تواند تبدیل به برنامه و اتاق های فکر مجازی برای مشارکت مردمی در حفظ و توسعه شهر شود.

حامد اریب

این مطالب را نیز ببینید!

سمیعی گیلانی سال‌ها برای درست‌نویسی پدری کرد

سمیعی گیلانی، سال‌ها برای درست‌نویسی پدری کرد

محمّدجعفر یاحقّی: استاد سمیعی گیلانی سال‌ها برای ویرایش، ترجمه، و درست‌نویسی فارسی پدری کرد و مخصوصاً ویرایش را از آب‌وگل کشید، سروسامان داد و راهی بازار کرد.

سالخوردگی جمعیت در گیلان

سالخوردگی جمعیت در گیلان

صادق اکبری: آمار و اطلاعات همگی حاکی از این دارد که پدیده انفجار سالخوردگی جمعیت در گیلان زودتر از سایر استان­های کشور بروز خواهد کرد و این وضعیت ویژه نیازمند برنامه ­ریزی­ های دقیق اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، بهداشتی، درمانی و ... است که باید مد نظر مسئولین ذی­ربط قرار گیرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شرکت فیلم سازی سیکا فیلم