صادق روحانی | دانشآموختهی اندیشه سیاسی
«اگر بیماری که از ناراحتی شدید تنفسی رنج میبرد بین ۸۰ تا ۹۵ ساله باشد به احتمال زیاد او را درمان نمیکنیم.» این جملهی یک پزشک ایتالیایی است، هنگامی که بیماری کرونا ظرفیت تختهای بیمارستانی را در ایالت لمباردی این کشور پر کرده بود و پزشکان ناچار بودند بین خدمترسانی به بیماران در حال مرگ انتخاب کنند. انتخاب واقعا سختی است، زنگ خطر اخلاقی کرونا. من که دلم نمیخواهد در این شرایط قرار بگیرم. در همین یک خط خبر، دنیایی از فلسفهی اخلاق خوابیده است.
من با خواندن این خبر پرت شدم به کلاسهای اندیشه سیاسی دانشگاه، جایی که استاد برای فهم مفهوم فایدهگرایی مثال معروف رانندهی ترمز بریده را زد: «فرض کنید شما رانندهی یک کامیونی هستید که ترمزش بریده و در سراشیبی به یک دوراهی رسیدهاید. در یک سمت راه یک نفر ایستاده و سمت دیگر راه سه نفر ایستادهاند. با فرض اینکه نمیتوانید از جاده خارج شوید و مجبور به انتخاب هستید، احتمالا شما سمتی را انتخاب میکنید که یک نفر ایستاده است. بالاخره وجدان شما احتمالا با کشتن یک نفر راحتتر از کشتن سه نفر کنار خواهد آمد». این مثال این روزها بسیار کاربرد دارد. اگر دکترها نخواهند چنین پروتکلهایی را برای اختصاص امکانات محدود بیمارستانی رعایت کنند، احتمالا تعداد مرگ و میرها بالاتر میرود.
در خبرها آمده بود که پژوهشگران دانشگاه آکسفورد و محققان شرکت آمریکایی اینویو یک واکسن ساختهاند که سازمان بهداشت جهانی اجازه تست آن بر روی حیوانات را صادر کرده بود. سازمان ملی علوم استرالیا نیز مسئولیت بررسی این واکسن جدید را بر عهده داشت، اما اتفاقی که افتاد این بود که پژوهشگران استرالیایی یک مرحله از مراحل آزمایش بر روی حیوانات را نادیده گرفتند و این واکسن را روی انسان آزمایش کردند. این خبر در حالت عادی میتوانست تیتر یک همهی رسانههای معتبر جهان قرار گیرد. احتمالا اعتراضات گستردهای را نیز در پی میداشت و حتی نهادهای قضایی استرالیایی و بینالمللی را وادار به واکنش میکرد. اما در حال حاضر واکنش عمدهای بر علیه این اقدام سازمان ملی علوم استرالیا صورت نگرفته است. نه تنها نگرفته، احتمالا خیلی از ما که این خبر را میخوانیم، در دلمان میگوییم: «آفرین، به ریسکش میارزد.» آیا واقعا به ریسکش میارزد؟ اگر آن واکسن عمل نکند یا بدتر از آن باعث بیماری کرونا شود، مسئولیت مرگ احتمالی آزمایششوندگان با کیست؟ با کدام معیار اخلاقی میتوانیم احتمال مریض شدن عدهی محدودی از آدمها را بر احتمال نجات تعداد بیشتری از آدمها ترجیح دهیم؟
اختلاف بزرگی که بین متخصصان بیماریهای عفونی وجود دارد، انتخاب بین دو راه مقابله با کروناست که در تباین با همدیگر قرار دارند. یکی از این دو راه معتقد است که با ایجاد قرنطینه و رعایت فاصلهی اجتماعی زمان بیشتری بخریم تا اولا شیب ابتلا ملایمتر شده و نظام بهداشت و درمان بتواند جوابگوی نیاز جامعه باشد و ثانیا بتوان در یک دورهی زمانی به یک درمان قطعی یا یک واکسن برای این بیماری رسید. راه دیگر این است که بدون مداخله بگذاریم که موج بیماری گسترده شود و تا ۷۰ درصد افراد جامعه به کرونا مبتلا شوند، به این ترتیب به یک ایمنی جمعی یا اصطلاحاً گلهای خواهیم رسید. شاید در نگاه اول حتی اندیشیدن به شیوهی دوم غیراخلاقی و تا حدودی ابلهانه به نظر بیاید، اما این شیوهای است که خیلی از سیاستمداران طرفدار آن هستند و نه تنها در ایران بلکه در برخی دیگر از کشورهای پیشرفتهی صنعتی نیز طرفدارانی دارد. مثلا بوریس جانسون نخست وزیر انگلستان تا ۱۰ روز قبل از آنکه خودش مبتلا شود از طرفداران این ایده بود. خیلیها رئیس جمهور آمریکا را نیز متهم میکنند از این شیوهی دوم حمایت میکند. جذابیت این شیوهی دوم این است که مانع رکود در بنگاههای اقتصادی میشود و البته مدت زمانی که کشور دچار بحران است بسیار کوتاهتر خواهد بود. در عوض به احتمال زیاد تلفات آن نیز بسیار بیشتر خواهد بود.
این موازنهی اقتصاد و کرونا معضلی جهانی است و بسیار تعیینکننده. بسیاری از کشورها پیشبینی میکنند تا پایان سال جاری میلادی ۷۰ درصد جمعیتشان مبتلا به ویروس خواهند شد. بگذارید بدبین باشیم و بگوییم ۷۰ درصد مردم کل جهان به این ویروس مبتلا خواهند شد. یعنی با حساب ۷.۵ میلیارد نفر جمعیت جهان، پیشبینی کنیم که ۵ میلیارد و ۲۵۰ میلیون نفر مبتلا خواهند شد. حالا با توجه به نرخ مرگ ۲ تا ۳درصدی این بیماری پیشبینی میشود رقمی بین ۱۰۵ میلیون تا ۱۵۷ میلیون ۵۰۰ هزار بر اثر این بیماری جان خود را از دست بدهند. رقم بزرگی است. اما طبق آماری که دبیرکل سازمان ملل ارائه داد ۳۶۹ میلیون کودک در ۱۴۳ کشور جهان برای ادامه زندگی به غذایی که در مدرسه دریافت میکنند نیازمندند.[۱] همچنین او از خطر محرومیت ۱۱۷ میلیون کودک از دریافت واکسن سرخک و سرخجه سخن گفت. انتخاب بین قرنطینه و بازگشت فعالیتها به روال سابق، انتخاب بین مرگ و زندگی نیست، انتخاب بین مرگ و مرگ است.
بیایید این موازنه را در کشور خودمان ببینیم. علی ربیعی سخنگوی دولت در نشست خبری خود گفت که در صورت ادامهی قرنطیه پیشبینی میشود که ۴ میلیون نفر آدم بیکار شوند. سپس به تفصیل درباره زیانهای اقتصادی که قرنطینه توضیح داد. طبق آمار نرخ بیکاری در بهار سال ۹۸ بیش از ۱۰ درصد بود. احتمالا با افزایش نرخ حاملهای انرژی و رکود گستردهای که کشور را در بر گرفته است این نرخ تا پایان سال ۹۸ بیشتر هم شده است. طبق آمار زمستان جمعیت شاغلین ۱۵ سال به بالای کشور[۲]۲۶ میلیون ۲۲۴ هزار نفر است. با توجه به نرخ ۱۰.۶درصدی بیکاری، حدود ۲ میلیون و ۷۸۹ هزار نفر بیکار داریم. اکنون با اضافه شدن این ۴ میلیون نفر تعداد بیکاران نزدیک به ۷میلیون نفر خواهد شد. این به معنی افزایش فقر، افزایش خشونت، افزایش تعداد خودکشی و افزایش بسیاری از معضلات اجتماعی است که به احتمال زیاد خیلی از آنهای تلفات جانی هم در پی خواهد داشت. شاید بتوان تعداد کشتههای بر اثر کرونا را شمرد یا تخمین زد، اما تعداد کشتههای بر اثر فقر و بیکاری را نمیتوان پیشبینی کرد.
طبق تعریف ارائه شده از سوی بانک جهانی، فقر مطلق به شرایطی اطلاق میشود که فرد از عهده تامین حداقلهای ضروری برای زندگی مانند خوراک، پوشاک ، حمل و نقل و … بر نیاید. طبق معیار جهانی خط فقر مطلق را با میزان دریافت مواد غذایی روزانه میسنجند و میگویند اگر فرد نتواند با درآمد خود معادل ۲۱۰۰ کالری در روز مواد خوراکی مصرف کند، در فقر مطلق به سر میبرد. طبق آمار سال ۹۵[۳] مرکز پژوهشهای مجلس که در سال ۹۷ به روز رسانی شده است[۴]؛ در آن سال ۳ میلیون ۴۴۰ هزار خانوار با جمعیتی بالغ بر ۱۳ میلیون و ۳۲۶ هزار نفر در ایران زیر خط فقر مطلق زندگی میکنند. یعنی رقمی در حدود ۱۶.۷ درصد جمعیت ایران[۵]. برخی از کارشناسان نرخ فقر مطلق را بیش از این و در حدود ۳۳ درصد جمعیت کشور میدانند.[۶] حتی تا قبل از کرونا احتمالا با توجه به تورم ۴۰ درصدی و رکود شدید اقتصادی ایران این رقمها باید خیلی بزرگتر شده باشند. حالا با توجه به کرونا و تعطیلی تقریبا دوماهه مملکت و با توجه به سهم ۵۰ درصدی بخش خدمات از سهم مشاغل در ایران، تعطیلی کسبوکارها یک بحران بزرگ اقتصادی (اگر نگوییم فروپاشی) در پی خواهد داشت. پیامدهای اجتماعی آن به کنار، چگونه میتوان پیشبینی کرد که چند نفر بر اثر گرسنگی خواهند مرد؟
گزارههای اخلاقی جهانشمول، آنچنان که ما میپنداریم ساده نیستند. همیشه انتخاب بین سیاه و سفید نیست و شاید اکنون نیازمند تعریف مجدد معیارها و محکهایی ملموستر هستیم. مثلا آزادی مفهومی است که برای همهی بشریت قابل احترام است. بسیاری از انقلابها، جنبشها و خیزشهای بشری برای دستیابی به آزادی بوده است. اما به نظر میرسد با شیوع ویروس کرونا این مفهوم دستکم برای کوتاهمدت اولویت خود را از دست داده است. در دنیایی که از ۸ میلیارد نفر جمعیت انسانی، ۴ میلیارد آن در حبس خانگی به سر میبرند، آزادی چه معنایی دارد؟ سوال مهمتر اینکه با پایان یافتن این بحران آیا آزادی ما باز میگردد؟ ما اکنون برای گذران دوران بحران اختیاراتی را به دولتها دادهایم که شاید دوست نداشته باشند بعد از بحران آن اختیارات را از دست بدهند. بعداز پایان قرنطینه در ووهان چین، افراد باید قبل از خروج از منزل یک نرمافزار را بر روی تلفن همراهشان نصب کنند و هنگام ورود به وسایل نقلیه عمومی، فروشگاهها و … آن را اسکن کنند. این یعنی اینکه اطلاعات شخصی افراد از سوی دولت قابل بررسی است. در اروپا نیز دولتها با استفاده از سیستمهای پیشرفته و هوش مصنوعی در حال رصد شهروندان به منظور جلوگیری هوشمند از توسعهی بیماری هستند. آیا بعد از کرونا تمایلشان برای رصد هوشمند شهروندان از بین میرود؟
بحران جهانی کرونا بشر را آنچنان به وحشت انداخته که بحث در زمینهی اخلاق و ارزشهای انسانی را به حاشیه رانده است. گویی صحبت کردن از اخلاقیات در چنین وانفسایی نوعی سانتیمانتالیسم به حساب میآید. اما با نگاهی به گذشتهی بشر خواهیم یافت که چنین بحرانهایی احتمالا ضرورت نگاه دوباره به نظامهای اخلاقی موجود را ناگزیر خواهد کرد. همانطور که پیشتر امراض همهگیری مانند وبا و طاعون علامت سوالهای زیادی را جلوی مسیحیت در اروپا گذاشتند.
تا پیش از کرونا اخلاقیات سکولار مبتنی بر لیبرالیسم عملا از سوی کشورهای پیشرفته؛ که خود را «جهان آزاد» میخواندند، پذیرفته شده بود. اخلاقیاتی که هستهی مرکزی آن «سود بیشتری برای افراد بیشتر و ضرر کمتر برای کمترین افراد» بود. اخلاقیاتی که حقوق اولیه و آزادیهای فردی را تضمین میکرد. اخلاقیاتی که پروتکلها مختلفی برای تحقق همزمان آن هستهی مرکزی و این حقوق انسانی، در زمینه سیستمهای بهداشتی، اقتصادی، حکمرانی و … طراحی و اجرا کرده بود. اما اکنون و در شرایط بحرانی میخواهیم بین انواع مرگ دست به انتخاب بزنیم. کرونا ارزشهای اولیه بشری، یعنی حیات و آزادی را هدف قرار داده است. اینها مواردی هستند که با حساب سود و زیان منفعتگرایانه قابل سنجش نیستند. کرونا یک زنگ خطر جدی را به صدا در آورده است، زنگ خطری که به زودی موضوعات جهانشمول دیگر مانند گرمایش زمین دوباره آن را به صدا در خواهند آورد.
ارجاعات:
[۱] خبرگزاری تی آر تی: https://www.trt.net.tr/persian/jhn/2020/04/17/khwdkhn-bh-dlyl-shyw-khrwn-dr-m-rd-sw-tgdhyh-w-khshwnt-khngy-qrr-drnd-1399693
[۲]گزارش مرکز آمار ایران قابل مشاهده در این لینک: https://amar.org.ir/gozideamari/ID/12760/
[۳] گزارش مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی قابل مشاهده در این لینک: https://rc.majlis.ir/fa/report/show/1089090
[۴] گزارش مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی قابل مشاهده در این لینک: https://rc.majlis.ir/fa/report/show/1090439
[۵] خبرگزاری دویچه وله :https://www.dw.com/fa-ir/iran/a-48785539
[۶] مصاحبه حسین راغفر: https://www.isna.ir/news/97011804424/