اردشیر منصوری | پژوهشگر فلسفه
مهمترین گام بعد از مهار کرونا، تجدیدنظر اساسی دولتها و سازمانهای بینالمللی در سیاستهای جمعیتی جهان است
برای فهم مناسب از مسائل و مواجهۀ بهتر با آنها میتوان به تبیینهای رقیب در بارۀ مسئله پرداخت و با اتخاذ بهترین تبیین، برای واکنشی مناسب تصمیم گرفت. در میان انواع تبیین، متداولترین نوع، تبیین عِلّی (causal explanation) است. اما در کنار تبیین علّی که در آن به بررسی علت یا علل یک پدیده پرداخته میشود، میتوان تبیین ساختاری (structural explanation) و تبیین کارکردی (functional explanation) را نیز در نظر گرفت.
اگر چه معمولاً بدون شناخت علت و زمینۀ یک پدیدۀ نامطلوب بعید است بتوان بهترین تصمیم را برای کنترل آن گرفت، اما معمولاً نمیتوان زنجیرۀ علل را تا انتها شناخت، و جا دارد در بسیاری موارد، پس از دریافت علت قریب پدیدهها، وقت و امکانات صرف جستن عللِ غالباً نامعلوم بعید نشود، در عوض بر کارکردها و پیامدهای یک رخداد و نحوۀ بهکنترلدرآوردن آن تمرکز کرد.
در مواجهۀ با کرونا، بهویژه در فضای مجازی، مشاهده میشود که انرژی زیادی صرف گمانهزنی برای یافتن علت بعید یا منشأ اصلی این بیماری همهگیر میگردد. اما میتوان از منظری دیگر نیز به کرونا و جهان پساکرونا نظر کرد و از عبرتهای بهسر بردن در وضعیت کرونایی یا پس از آن سخن گفت. در این یادداشت ابتدا با مرور رویکردهای مختلف در تبیین کرونا، انواع فهم از این بیماری عالمگیر فهرست شده است، پس از آن با تأکید بر مقولۀ «جمعیت» و «سبک زندگی» توصیههایی برای زیستن در جهانی بهتر برای وضعیت پساکرونایی پیشنهاد میشود.
بخش نخست: تبیین
برای فهم بهتر از بیماری کرونا و مواجهه با آن، منظرهای گوناگونی تا کنون اتخاذ شدهاند که میتوان آنها را در تبیینهای چهارگانۀ زیر متمایز کرد.
تبیین (۱) حادثهانگاری؛
* منشأ: مصرف غذاهایی مانند سوپ مار، خفاش، میمون و مانند آن در نقطهای از چین.
* فهم از دامنۀ تأثیر: ابتدا مقایسه با سرماخوردگی و آنفوآنزا. در خبرها میآمد: «این ویروس قدرت کشندگی بالایی ندارد اما به دلیل سرعت و قدرت سرایت بالا میتواند افراد زیادی را مبتلا نماید.» سپس درک اپیدمیک و رفتهرفته پاندمیک (فراگیری جهانی) از یک بیماری.
* راهبرد مواجهه:
ابتدا توصیههای بهداشتی و اقداماتی در حد مدیریت اپیدمی! تلاش برای ساخت واکسن، که ابتدا گفته میشد دو تا سه ماه طول میکشد! پس از آن طیفی از سیاستها: از قرنطینه تا «ایمنی گلهای»، نیز برجسته شدن تلقی دشمنانگارانه از کرونا و عزم به شکست دادن آن! و بهتدریج توجه به ابعاد اقتصادی و تأثیر منفی بر کاهش تولید و تبعات اجتماعی رکود ناشی از تعطیلی بنگاهها. نهایتاً نوعی کم شدن احساس اندوه در اثر آگاهی از پاندمیک شدن آن؛ گویی تحمل بلای همهگیر به لحاظ روانی آسانتر است.
تبیین (۲) توطئهانگاری؛
* منشأ: آزمایشگاههای کشورهای خاص، از جمله آمریکا، برای حملۀ بیولوژیک.
* فهم از دامنۀ تأثیر: ترس از تهدیدهای دشمنانه در حمله به کشورهای خاص مانند چین و ایران و حتی ایتالیا، برای تسلیم کردن رقیب در برابر قدرتهای برتر، توجه به ابعاد اقتصادی و اجتماعی با محوریت ثبات نظام سیاسی.
* راهبرد مواجهه: پدافند غیرعامل، آمادهباش و مانور نظامیان، اقداماتی مانند سمپاشی اماکن بهوسیلۀ نیروهای شبهنظامی، راهاندازی بیمارستانهای صحرایی، و در کنار آن دعا و توسلات مذهبی، از جمله دعای هفتم صحیفه سجادیه؛ رفتهرفته به رخ کشیدن آمادگی قرارگاههای نظامی برای هر گونه نبرد با دشمنی که شاید کرونا سلاح جنگی او باشد! اهتمام به تحکیم وحدت ملی، اسطورهسازیهای مشابه «دفاع مقدس»!
تبیین (۳) طبیعت-جاندارانگاری؛
* منشأ: گایا (همان مام زمین یا طبیعت که دارای شعور پنهانی است) برای ایجاد تعادل مجدد و ادب کردن انسانی که طی قرون گذشته با سبک زندگی صنعتی-مصرفی افراطی موجب آلودگی زائدالوصف محیطزیست و تهدید و انقراض بسیاری انواع شده است.
* فهم از دامنۀ تأثیر: تنبیه انسان سرکش، گویی کرونا فقیر و غنی نمیشناسد، تمرکز بر تأثیرات سازندۀ کرونا برای احیای طبیعت و محدود شدن آلایندهها و توجه مجدد انسان به حفظ محیطزیست، در عین غمخواری برای درگذشتگان.
* راهبرد: به خود آمدن انسان، دوستی و مهربانی با دیگر همنوعان و دیگر انواع زیستی موجود در طبیعت، احیای روحیه و رفتار دیگردوستانه.
تبیین (۴): اکولوژیک (تمرکز بر عیب و هنر کرونا)
* منشأ: اطلاعات ما برای داوری در بارۀ منشأ کمتر از آن است که بتوانیم قاطعانه اظهار نظر کنیم؛ سوپ خفاش و مار در چین یا حملۀ بایولوژیک یا خشم گایا؟ نمیدانیم! اما این قدر میدانیم که روندهای طبیعی مانند ساختار خاص زندگی و تکثیر ویروس از یک سو، و تراکم جمعیتی انسانها، و سبک زندگی ناپروادارانۀ انسانی شامل: سبک تغذیه (منشأ جانوری) یا تحرک و فعالیت جسمانی ناچیز، و راههای گذران فراغت که با تقویت ایمونولوژی رابطۀ معکوس دارد، میتواند نقشی در آسیبپذیری در برابر شیوع کرونا داشته باشد.
* فهم از دامنۀ تأثیر: توجه به عیب و هنر کرونا:
– اثرات نامطلوب: کرونا تأثیر منفی کتمانناپذیر بر اقتصاد جهانی دارد. شیوع کرونا موجب تعمیق فقر است. تأثیر کرونا بر فقیر و غنی یکسان نیست، اغنیا هم در مرحلۀ تست و تشخیص و هم دریافت خدمات درمانی همچنان دست بالا را دارند. ای بسا فقیرانی که در اثر کرونا جان دهند اما معلوم نشود مرگشان به سبب کرونا بوده است. خانوارهایی که با کسبوکارهای کوچک اداره میشوند، در اثر کرونا بسیار آسیبپذیرتراند. همچنین تولید انبوه زبالههای بهداشتی و بیمارستانی برای مقابله با کرونا از عوارض منفی تحمیل شده به محیطزیست است.
– اثرات مطلوب کرونا: کاهش بسیار چشمگیر گرمایش مخرب جهانی ناشی از انتشار Co2، محدود شدن تولید انبوه زبالههای ناشی از انواع مصرف انسانی، نفس کشیدن مکانهای گردشی و کند شدن روند تهدید و انقراض گونههای متعدد گیاهی و جانوری در همین مدت معدود (کمتر از سه ماه)؛ گاه صحبت از توقف تهدید علیه چند صد گونۀ گیاهی و جانوری در میان است.
* راهبرد مواجهه: روا بودن استفاده از ابزارهای علمی و تکنولوژیک سنجیده، برای مهار کرونا، در عین حال توصیۀ اکید برای عبرت گرفتن از این حادثه و اندیشیدن به تغییرات اساسی در اموری همچون جمعیت انسانی و نیز سبک زندگی. بیشک فقر نامطلوب است و بدون اهتمام به عرصۀ اقتصاد نمیتوان به کاهش فقر امیدوار بود، اما آیا تشدید مناسبات جاری در سرمایهداری لجام گسیخته و تمرکز بر چرخۀ مصرف-تولید راهگشا است؟
بخش دو: درسآموختهها و پیشنهادها، با تأکید بر مسئلۀ جمعیت و سبک زندگی
تردیدی در این نیست که شیوع کرونا با تراکم جمعیتی ارتباط مستقیم دارد. تأکید همۀ کشورهای درگیر کرونا بر ضرورت رعایت فاصلۀ فیزیکی/ اجتماعی، برای توقف زنجیرۀ ابتلا، حاکی از آن است که با کاهش تراکم جمعیت در واحدِ سطح، امکان شیوع کاهش مییابد. زیست متراکم انسانها در مسکنهای طبقاتی و رستورانها و فروشگاهها و ورزشگاههای پرجمعیت دنیای جدید، علاوه بر آن که موجب کاهش کیفیت زندگی، کاهش میزان جلب منفعت/لذت از منابع محدود است، زمینه را برای بروز/ تشدیدِ انواع اپیدمی و پاندمی نیز فراهم میسازد. راهبرد کاهش جمعیت، هم ضرورتی برای زیست بهینۀ انسانی و هم ضرورتی برای جلوگیری از انقراض دیگر انواع است.
زیست متراکم انسانها در مسکنهای طبقاتی و رستورانها و فروشگاهها و ورزشگاههای پرجمعیت دنیای جدید، زمینه را برای بروز/ تشدیدِ انواع اپیدمی و پاندمی نیز فراهم میسازد
توجه به یک معادلۀ ساده میتواند دغدغۀ اکوسیستمگرایان را در این باره نشان دهد. اگر a را سهم هر فرد انسانی از ضروریات زندگی بهینه شامل مسکن و غذا و دارو و حتی گذران بهینۀ فراغت بگیریم، و S عبارت باشد از ظرفیت منابع زمین که مسلماً مقدار آن معیّن و محدود است، و H تعداد انسانهای کره زمین باشد که میتواند تعداد آن افزوده یا کاسته شود، مقدار عددی a برابر است با S بر روی H (a=S/H). با توجه به ثابت بودن S، هر چه مقدار عددی H بزرگتر شود، مقدار a کمتر خواهد شد. حال آنچه میماند مطالعهای تجربی در بارۀ مقدار منابع بالقوۀ زمین با احتساب امکان فرآوری بهوسیلۀ تکنولوژی، با در نظر گرفتن پایداری منابع (از ظرفیت زمین برای تأمین منابع خام گرفته تا ظرفیت زمین برای بازیافت انواع پسماند) است. حال اگر تأثیر استحصال از منابع زمین بر زیست دیگر موجودات را نیز در نظر بگیریم و ضرورت حفظ دیگر انواع زیستی را نیز لحاظ کنیم، سیاستِ (policy) دوستدار اکوسیستم به دست میآید.
مطالعات بومشناسان (اکوسیستمگرایان) حاکی از آن است که ظرفیت کرۀ زمین برای تحمل بهینۀ جمعیت انسانی، کمتر از نصف جمعیت کنونی انسان در کرۀ زمین است.
درسآموختۀ مبتنی بر بومگرایی (اکولوژیک) از ماجرای کرونا چنین است: در گام نخست البته استفاده از همۀ امکانات برای مهار کرونا، اما در گام بعد تجدید نظر اساسی دولتها و سازمانهای بینالمللی در سیاستهای جمعیتی و نیز سیاستگذاریهای اقتصادی و اجتماعی برای درانداختن نظمی نوین برای جهاین پساکرونا نیز نباید مغفول بماند.
یک مغالطه یا غفلت بزرگ که هم دولتهای کشورهای مختلف بدان دچاراند و هم با تأسف برخی نویسندگان و نظریهپردازان اجتماعی-اقتصادی غیردولتی نیز گاه بدان دامن میزنند، تقلیلگرایی در تبیین رابطۀ «تأمین رفاه» با «جمعیت»، و در پی آن تشویق به افزایش جمعیت است. مغالطه عبارت است از «تقلیل علت تامه به علت معدّه»، یا یک عاملی انگاشتن امر چندعاملی!
شرح مغالطه/غفلت: مشوقان افزایش جمعیت ماجرا را این گونه شرح میکنند: کاهش رشد جمعیت باعث کاهش نیروی جوان و مولد و افزایش سالمندان میشود، سالمندانی که قرار است در دوران بازنشستگی از محصول کار نسل بعد از خود ارتزاق کنند. پس گمان میکنند اگر رشد جمعیت مثبت باشد، همواره مقدار نیروی مولد بیش از مصرف کننده خواهد بود و این را موجب تأمین رفاه عمومی و ثبات اجتماعی در آینده میپندارند. این البته شرح سادۀ ماجرا از منظر برخی نظریهپردازان اقتصادی و اجتماعی است؛ میتوان نیت رهبران سیاسی در افزایش سرباز برای پیروزی در اهداف سیاسی و نظامی را نیز بدان افزود.
مطالعات اکولوژیستها نشان میدهد با سبک زندگی سنجیدهتر اروپایی ۳ میلیارد، و با سبک زندگی پرمصرف آمریکایی کمتر از ۲ میلیارد! این سقف جمعیتی قابل تحمل برای زمین است؛ اما جمعیت زمین هماکنون بیش از هفتونیم میلیارد است
چند پرسش اساسی: ۱- آیا افزایش نفوس همواره موجب افزایش نیروی مولد/ سرباز، و موجب تضمین آینده است، یا نیروی کار فقط یک شرط کمکی و جانشینپذیر (و نه شرط لازم در دنیای علم و تکنولوژیک) است و از قضا اگر با دیگر شرطها مانند آموزش مناسب و زیرساختها و منابع جمع نشود، با افزایش نفوس، تنها بر تعداد مصرفکننده یا مخالف شورشی افزوده میشود، نه نیروی مولد یا سرباز؟ ممکن است طرفداران افزایش جمعیت بلافاصله پاسخ دهند با تمرکز بر اموری مانند سیاستهای علمی-فناوری-آموزشی و تمهید دیگر معدّات تولید، میتوان مشکل را رفع کرد و از مواهب افزایش جمعیت بهرهمند شد. پاسخ این است که اولاً مشاهدات منصفانه نشان میدهند در کشوری مانند ایران، دستکم در چهل سال گذشته، بهرغم تلاشهای دولتهای مختلف، و به فرض اعتماد به حسن نیت حاکمان و دولتمردان و بخش خصوصی و همۀ نیروهای اجتماعی برای بهینه کردن اوضاع و به اصطلاح توسعۀ متوازن، عملاً روند مناسبی را برای رشد مناسب فرآیندهای آموزشی و زیرساختهای اجتماعی شاهد نبودهایم. واقعیتهایی مانند رشد فقر و بیکاری، وندالیسم، کودکان کار، کودکان خیابانی، تنفروشی، اعتیاد و رشد فزایندۀ ناامنی و زورگیری و قتل و سرقت و دیگر آسیبهای اجتماعی (که اعتراف مسئولان قضا به تراکم پروندهها در این موارد و روند تشدید شوندۀ هشدارهای دستگاههای انتظامی و پلیسی برای مصون ماندن از انواع آزار و سرقت و آسیب در فضای عمومی و مجازی گواه صادق این مدعا است) و نیز سیر وحشتناک انقراض گونههای گیاهی و جانوری و تخریب جبرانناپذری محیط زیست، حاکی از آن است که دوشادوش رشد جمعیت در ایران و بسیاری دیگر کشورها، مشکلات و مخاطرات جبرانناپذیر نیز رشد کردهاند.
ممکن است مدافعان رشد جمعیت بگویند منطقاً تقارن رشد جمعیت با رشد مشکلات، دلیل کافی برای برقراری نسبت علّی بین این دو پدیده نیستند. برای رسیدن به پاسخ منطقی در این باره باید به پرسش دوم پرداخت:
۲- به فرض به کارگیری همۀ تمهیدات آموزشی و نرمافزاری، آیا ظرفیت کرۀ زمین برای تأمین منابع رفاه انسانها، و از جمله فاصلۀ فیزیکی لازم برای ایمن بودن در برابر شیوع بیماریهای واگیردار مانند اپیدمی/پاندمی کرونا محدودهای دارد یا نامحدود است؟ آیا فرقی برای زمین ندارد که به نیازهای دو میلیارد جمعیت پاسخ دهد یا ۲۰ و یا ۲۰۰ میلیارد؟ به نظر میرسد نامحدود گرفتن ظرفیت زمین معقول نباشد. پس جای پرسش است که این محدوده چه اندازه است؟ به ویژه با لحاظ کردن ملاحظات اکولوژیک در حفظ دیگر گونههای حیات، اگر ظرفیت زمین برای میزبانی از انسان محدود است، عدد بهینه چند است؟
مطالعات اکولوژیستها نشان میدهد با سبک زندگی سنجیدهتر اروپایی ۳ میلیارد، و با سبک زندگی پرمصرف آمریکایی کمتر از ۲ میلیارد! این سقف جمعیتی قابل تحمل برای زمین است؛ اما جمعیت زمین هماکنون بیش از هفتونیم میلیارد است.[i]
پیشنهادهایی برای پی افکندن نظم نوین در دنیای پساکرونایی
۱. تقویت فهم فرامرزی از سرنوشت انسان. همهگیری کرونا نشان داد سرنوشت انسانها بیش از آن که به نظر میرسید، و بسی فراتر از آن که دولتهای ملی تبلیغ میکنند، در فراتر از مرزهای جغرافیای سیاسی به هم گره خورده است. تفاهم بینالمللی برای بهزیستی به شدت در گرو همزیستی بهینه است.
۲. درک محدودیتهای زیستمحیطی و بازتعریف سیاستهای جمعیتی. حتی با ملاحظات «ملت-دولت»ی، رشد جمعیت باید سقف داشته باشد. برخی مطالعات زیستمحیطی تنها با شاخص تأمین «آب» و تأمین غذا، سقف بهینۀ جمعیتی ایران را ۵۰میلیون دانستهاند[ii]. تا کنون میدانستیم مؤلفههایی مانند بیابانی و کوهستانی بودن و عدم امکان کشت و سکونت در بیشتر خاک ایران، قرار داشتن این کشور در کمربند خشکسالی کرۀ زمین و محدودیت منابع آب، باید در سیاستگذاری جمعیتی لحاظ شود؛ اینک کرونا به ما آموخت که محدودیت منابع بهداشتی-درمانی، محدودیت ذخایر غذایی و دارویی در زمانههای اپیدمیها و نیز محدودیت ظرفیت طبیعت یک سرزمین برای پذیرش و بازیافت پسماندها به گونهای که منجر به تخریب اکوسیستم نشود، باید در سیاستهای توسعهای و جمعیتی بیش از پیش مد نظر قرار گیرد.
۳. اقتصاد پساکرونایی؛ در وضعیت کرونایی معلوم شد با توقف بسیاری از سفرهای غیرضرور هوایی و زمینی و دریایی، با توقف مصرف اقلامی مانند لوازم آرایشی و مد و اقلام لوکس و پرسهزنی در رستورانها و کافهها و گردشگاهها هم میتوان زندگی کرد، حتی با آرامش بیشتر و رضایت خردمندانهتر، با قدری مقیّد شدن آز انسانی به نفع دیگردوستی و سلامت طبیعت. جا دارد در اقتصاد پساکرونایی، به جای ورود به مسابقۀ رشد اقتصادی فلان درصد با تحریک ولع مصرف و گرداندن چرخ تولید با دستبرد به منابع غیرقابل جبران طبیعت، به توزیع عادلانهتر و تولید خلاقانهتر و تمرکز بیشتر بر ضروریات و کاستن از تسلسل نامتناهی مصرف و تولید بیشتر، بر واقعیسازی نیازهای انسانی و رفع نابرابریهای مهلک تمرکز کرد. در این مسیر ممکن است یک جابهجایی بنیادی در برنامههای کشاورزی و صنایع و تشویق شیوههای تولید پیشاصنعتی دوباره در دستور کار قرار گیرد. اگر قرنطینه به اضطرار تولیدهای خلاقانۀ خانگی و محلی و کمتر وابسته به چرخههای عظیم واردات صنعتی و مدرن را احیا کرد، چرا به اختیار و با لطمۀ کمتر به محیطزیست این فرآیند احیا نشود تا هم کیفیت محصول و لذت تولید بازگردد و هم در مهلکههای اپیدمیک و قرنطینه و خانهنشینی، انسان این اندازه احساس درماندگی نکند؟ آشکار است که توصیۀ نگارنده نابودی دستآوردهای دنیای مدرن و بازگشت به عهد بوق نیست، اما البته قدری ترمز در این «پیشرفت/ توسعۀ لگام گسیخته» است.
۴. سبک زندگی؛ کرونا نخست در متراکمترین و پرجمعیتترین نقطۀ زمین (کشور یکونیم میلیاردی چین) سربرآورد. انبوه جمعیت مردم این سرزمین را به غذای جانوری، حتی مار و خفاش کشاند. علاوه بر غذا، طب سنتی در فرهنگ چین نیز با مصرف جانوران همراه بوده است (برای مثال مصرف مار خشک شده برای درمان آرتوروز) و اینک مار و خفاش عامل انتقال کرونا شناخته شدند. به جای نفرت نسبت به مار و خفاش، حق زیست آن گونههای حیات را بهرسمیت بشناسیم، از تجاوز به زیستگاههای آنها و به چشم غذا و دارو نگریستن در آنها دست برداریم. گزارشها حاکی از آن است که خانهنشینی ناگزیر انسانها در دوران کرونایی موجب تنفس طبیعت (حیات وحش و بافت گیاهی) بوده است. گردشگریهای لجامگسیختۀ انسان آرام و قرار را از طبیعت ربوده بود. در این مدت که آفرودبازها، صیادان، جنگلپیمایان، غارنوردها و بیابانگردها خانهنشین بودند، طبیعت مجالی یافت برای ترمیم خود. اگر جهان با طبیعت حفاظت شده دوست داشتنیتر است، نگذاریم تحمیل بیماریهایی مانند کرونا موجب خلاصی طبیعت از دست بشر شود. میتوان برای سبک زندگی دوستدار طبیعت در جهان پساکرونایی برنامهریزی کرد.
درخواست از مردم: مانند فنری نباشیم که منتظر بمانیم کرونا کنار برود و دوباره بجهیم به میدان حرصآلود مصرف-تولید، و هر گونه دستبرد زدن به طبیعت را حق مسلم خود دانستن!
درخواست از مسئولان: قدری بلندمدت از ۴ سال و ۸ سال و ۲۰ سال به رابطۀ انسان و طبیعت بیندیشیم. فقر و سیل و کرونا مظاهری از امور ضروراند، که جا دارد دولت مشروع و مقتدر، به جای بلندپروازیهای منطقهای و بینالمللی و یا اقتدارطلبیهای ایدئولوژیک داخلی، برای آنها هوش و تدبیر و منابع را بهطور بهینه مصرف کند. منابع علمی و مدیریتی و انسانی بینهایت نیستند، این ظرفیتهای محدود اگر صرف بلندپروازیهای نظامی و ایدئولوژیک شوند، در هنگامۀ اضطرار جز ناکامی چیزی نصیب نمیکنند.
پینوشتها
[i] . از جمله رجوع شود به:
. [ii] . از جمله رجوع شود به مصاحبهاز عیسی کلانتری، معاون رییس جمهوری و رییس سازمان محیط زیست:
www.aa.com.tr/fa/ایران/ایران-توان-تولید-غذا-برای-۵۰-میلیون-نفر-را-دارد/۱۱۹۹۷۲۴