بروس بَسِت | مسوول بخش دادهپژوهی دانشگاه کیپ تاون – ترجمه: نیما فاتح
به سرِ دنیا شلیک شده یا صرفاً مُشتی حوالهی صورتاش شده است؟ پاسخ این سؤال (که به استدلال من مهمترین سؤال پیشِ رویِ بشر کنونی است) حول « میزان کشندگی کرونا » (IFR- Infection Fatality Rate) این بیماری میچرخد؛ میزان کُشندگی عمومی یعنی آن که اگر به ویروس کرونا مبتلا شوید احتمال مرگ شما چقدر است؟ هرچند هنوز جواب این پرسش را نمیدانیم ولی دارد کمکم معلوم میشود و این اتفاق که بیفتد، سرنوشت دنیا در ۱۸ماه آینده وضوحِ بیشتری خواهد یافت. این شاید نخستینبار باشد که آیندهی جهان تا این حد به مقدارِ یک عدد منوط شده است.
اگر میانگین میزان کُشندگی عمومی کووید-۱۹ بیشتر از ۲درصد باشد (چیزی که آن را سناریوی «شلیک به سر» مینامم)، دنیای ما در ۱۲ تا ۱۸ماه آینده روزگار بسیار سختی خواهد داشت: دهها میلیون قربانی در صورت رسیدن به سطح ایمنی جمعی (که در آن دستکم ۷۰درصد از مردم جهان به مرور به این بیماری مبتلا میشوند)، تأثیر منفی گسترده و پایدار این شرایط بر اقتصاد جهانی و بلبشوی اجتماعی عمیق.
در سوی دیگر، اگر میانگین میزان کُشندگی عمومی حدود ۰.۳درصد باشد (سناریوی «ضربه به صورت»)، این به معنای آن است که کووید-۱۹ فقط چندبرابر کُشندهتر از آنفولانزاست؛ در این حالت، زندگیکردن با این ویروس خوشایند نخواهد بود ولی دنیا احتمالاً میتواند از جا بلند شود، سرـوـرویش را بتکاند و تقریباً خیلی سریع به «وضع عادی» برگردد.
ما در حال حاضر در وضعیت «گربهی شرودینگر» [کنایهی از وضعیت برزخی .م.] زندگی میکنیم که در آن ویروس هم کُشنده و هم تقریباً خوشخیم است. ما باید در اسرع وقت بفهمیم که اکنون واقعاً در کدام حالت داریم زندگی میکنیم تا بتوانیم دست به بهترین انتخابها بزنیم؛ انتخابهایی که بر زندگی همهی ما اثر خواهد گذاشت.
در اینجا بر جدیدترین شواهد دربارهی مقدارِ میزان کُشندگی عمومی این ویروس تأکید میکنیم. خوشبختانه این شواهد بیشتر بر سناریوی خوشبینانهترِ «ضربه به صورت» اشاره دارندــــ هرچند مقاله را با شواهدی ضعیفتری به پایان میبرم که تا حدی سناریوی «شلیک به سر» را پیشمیبرند.
شواهدی جدید از سناریوی «مشت به صورت»
کلید تعیین میزان کُشندگی عمومی، تستگیری تصادفی است. تقریباً تمام تستهایی که تاکنون در سراسر جهان انجام شده مبتنی بر شدت علائم بودهاند. خوب است که از موجهای آغازینِ ابتلا سر دربیاوریم ولی این کار برای پاسخدادن به مهمترین سؤال جهان کنونی، بهطرز فاجعهباری اشتباه است. این به آن میمانَد که به گردهمایی سیاستمداری بروید و از ۱۰۰ نفر از افرادی که در آنجا جمع شدهاند بپرسید آیا به نظر آنها نامزدشان در انتخابات بعدی پیروز میشود و کار خوبی میکند یا نه. معلوم است که قصد شما گرفتن جوابی دقیق و بیطرفانه نیست!
یک نمونه تستگیری تصادفی واقعی چه اطلاعاتی به ما خواهد داد؟ به ما امکان میدهد برآوردی از این داشته باشیم که چقدر از مردم مبتلا شدهاند. استفاده از آن عدد، به همراه مرگومیرهای ثبتشده، به ما امکان میدهد برآورد دقیقتری از میزان کُشندگی عمومی داشته باشیم. هر چه تعداد مبتلاشدهها بیشتر باشد، مقدارِ میزان کُشندگی عمومی کمتر است (و بیشتر از سناریوی «شلیک» به سوی سناریوی «مُشت» حرکت میکنیم). آنچه به آن نیاز داریم مقدار میزان کُشندگی عمومی است، درحالیکه آمارهای همهی کشورها مربوط به «میزان کشندگی در بین بیماران با تست مثبت» (CFR-Case Fatality Rate) است که به معنای احتمال مرگ افرادی است که تستشان مثبت بوده است. چون بخشی از مبتلایان شناسایی نشدهاند، پس میزان کشندگی در بین بیماران با تست مثبت معمولاً از میزان کُشندگی عمومی بیشتر است و میتواند ۱۰ تا ۲۰ برابر بزرگتر باشد. نمیتوانیم بر اساس میزان کشندگی بیماری در بین بیماران با تست مثبت تصمیمات خوبی بگیریم. ما به میزان کُشندگی عمومی نیاز داریم و برای دستیافتن به آن تستگیری تصادفی لازم است.
تا کنون فقط به نتایج این چند تستگیری تصادفی دسترسی داریم:
· مطالعهی جدیدی از ۲۱۵ زن بارداری که در فاصلهی بین ۲۲ مارس تا ۴ آوریل ۲۰۲۰ در یکی از بیمارستانهای نیویورک زایمان کردهاند، انجام شده است. طبق نتایج این مطالعه تستِ ۱.۹ درصد از این زنان مثبت بوده و علائم هم داشتهاند و تستِ ۱۳.۵ درصدِ دیگرشان مثبت بوده ولی هیچ علائمی نداشتهاند. این نتایج به دو دلیل جالب است: ۱) میزان مبتلایانِ بدون علائم تقریباً ۷ برابر بیشتر از مبتلایانِ دارای علائم است و ۲) اگر این مطالعه بخشِ گستردهتری از نیویورک را نمایندگی کند، بنابراین حاکی از آن است که بیش از یک میلیون مبتلا در این شهر وجود دارد – خیلی بیشتر از چیزی که آمارهای رسمی نشان میدهد (طبق آمار رسمی تعداد مبتلایان تا ۱۴ آوریل ۱۹۵۶۵۵ نفر است). هرچند این نتایج بهخودیخودی متضمن آن نیست که میزان کُشندگی عمومی بهطرزقابلتوجهی کمتر از یک درصد باشد، بهویژه اگر کمشماریِ مرگومیرها [در آمار رسمی] را لحاظ کنیم (به بخش «خبرهای بد» در همین مقاله نگاه کنید)؛ ولی اگر میزان مبتلایانِ بدون علائم واقعاً ۷ برابرِ مبتلایانِ دارای علائم باشد، این قطعاً خبر خوبی است.
· ایدهی اندازهگیری مارکرهای ویروس در فاضلاب انسانی برای پژوهش دربارهی ویروس کووید-۱۹، به منظور رسیدن به سنجهیی از شیوع کلی کووید-۱۹، ایدهی جدیدی نیست ولی شرکت آمریکایی Biobot درست چنین مطالعهیی را در ماساچوست (با ۶.۹ میلیون جمعیت) برعهده گرفته است. بنا به ارزیابی آنها بین ۰.۱ تا ۵ درصد از جمعیت در زمان نمونهگیری، در زمانی که ۴۴۶ مورد ابتلای تأییدشده وجود داشت، به این ویروس مبتلا بودهاند. اگر این برآورد درست باشد، حاکی از آن است که میزان واقعی ابتلا ۴ تا ۲۰۰ برابر بیشتر از تعداد موارد تأییدشده بوده است. از آنجا که میزان کشندگی در بین بیماران با تست مثبت خامِ (crude case fatality rate) ماساچوست امروز رقمی حدود ۲.۵ است (تا ۹ آوریل، ۵۰۳ نفر از ۱۸۹۴۱ فردِ مبتلا مردهاند)، حتی افزایشی ۴برابری در میزان واقعی مبتلایان، میزان کُشندگی عمومی خامِ تخمینزدهشده را بهنحو قابلملاحظهیی به زیرِ ۱درصد سوق میدهد. هرچند نویسندگان این پژوهش بر موارد شناختهنشدهی بسیاری که در این روش وجود دارد انگشت میگذارند؛ در نتیجهْ نتایج آن را باید نویدبخش ولی مقدماتی تلقی کرد.
· از قرار معلوم اتریش در هفتهی نخست آوریل مطالعهیی تصادفی از ۱۵۴۴ شرکتکننده انجام داده است. تست ۵ نفرشان مثبت بوده. اگر این نمونهْ نماینگر [representative؛ یعنی نمایندهی کل جمعیت باشد و نه فقط بخشی از آن .م.] باشد، حاکی از آن است که بین ۱۰۲۰۰ تا ۶۷۴۰۰ نفر در کل این کشور مبتلا شدهاند؛ درحالیکه تا ۶ آوریل مواردِ تأییدشده حدود ۱۲هزار بوده است.
· بهنظر میرسد ۱۴درصد از افرادِ یک نمونهی تصادفی کوچک از تقریباً ۵۰۰ آلمانی پادتنهای کروناویروس داشتهاند که حاکی از وجود ایمنی است. اگر این نمونهْ نمایانگر باشد، میزان کُشندگی عمومی این منطقه فقط ۰.۳۷ درصد خواهد بود. این انتقاد به این نتیجهگیری وارد است که پادتنهایِ شناساییشده ممکن است در واکنش به کروناویروسهای معمول، و نه کووید-۱۹، تولید شده باشد. در هر حال، تست سرمشناختی نقشِ هرچه مهمتری در پیبردن به میزان کُشندگی عمومی ایفا خواهد کرد.
· ایسلند یک نمونهی تصادفی از ۲۳۰۰ نفر گرفته است که تست ۱۳ نفرشان مثبت بوده است که یعنی نرخ ابتلا چیزی حدود ۰.۶ درصد میشود. این، عملاً کمتر از نرخ کنونیِ ابتلا است (۱۶۴۸ مورد در جمعیتی ۳۶۴هزار نفری). این نمونهْ اگر نمایانگر باشد، به این معنی است که اولاً بیشترِ مبتلایان شناسایی شدهاند و ثانیاً در حال حاضر ۲۰۵۰ نفر به این ویروس مبتلا هستند (مازادی تقریباً ۲۵درصدی). تا کنون ۶ نفر در ایسلند مُردهاند. از آنجا که بهطور میانگین ۱۵روز طول میکشد تا آدم از ویروس کرونا بمیرد، اگر به ۱۵ روز قبل نگاه کنیم میبینیم که ایسلند در آن زمان حدود ۸۰۰ مبتلای شناساییشده داشته است. اگر این عدد را با احتسابِ همان مازاد ۲۵درصدی به کل تعمیم دهیم، میزان کُشندگی عمومی رقمی حدود ۰.۶ درصد میشود. هرچند در اینجا باید بر خطرات بالقوهیِ ناشی از «موارد مثبت کاذب» (false positives) [یعنی مواردی که آزمایششان مثبت شده اما مبتلا نبودهاند] تأکید کنیم که ممکن است برآوردهای ما از میزان کُشندگی عمومی را، از طریق برآوردِ اضافیِ شمار مبتلایان، بهنحوی تصنعی به سوی پایین سوق دهد. حتی نرخهای کوچکِ موارد مثبت کاذب هم میتوانند تأثیر شگرفی بر برآوردهای ما از تعداد کل افراد مبتلاشده داشته باشد (نگاه کنید به نمودار ۱). این بدین معنی است که برای خاطرجمعشدن از این نتایج، به نمونههای تصادفی بزرگِ ۱۰ هزار نفرهیی نیاز داریم.
· طبق برآوردِ مقالهیی جدید میزان کُشندگی عمومی در چین ۰.۷ است؛ این برآورد از تست PCR ساکنان غیرچینیِ ووهان، که با هواپیما به وطنشان بازگردانده شدهاند، به دست آمده است. باز هم این ارزیابی به آن بستگی دارد که آیا این افرادی که از ووهان بازگرداندهشده نمایانگرِ جامعهی وسیعتری هستند یا نه. اگر چنین باشد، این رقم حاکی از آن است که در چین تقریباً نیمی از مواردِ ابتلا شناسایی نشدهاند.
· نهایتاً یک بهروزرسانی سریع از تحلیل دیاموند پرنسس داریم که به میزان کُشندگی عمومی کمتر اشاره دارد (کمتر از ۰.۷ درصد). در فاصلهی تحلیل آغازین و بهروزرسانیِ اخیر ۱ نفر دیگر به تعداد قربانیان اضافه شده و ۱۷ نفر دیگر هم بهبود یافتهاند. این دادهها خوشبختانه ارزیابی ما از میزان کُشندگی عمومی را تقریباً پایینتر میآوَرَد.
تستگیری، تستگیری، تستگیری… چشمانداز جهانی
با توجه به این که فاقد تستگیری تصادفی گستردهی قابلاطمینانی هستیم، آیا با استفاده از دادههای جهانی میتوانیم چیزی دربارهی میزان کُشندگی عمومی بفهمیم؟ دادهها درباره ویروس کرونا که از سراسر جهان جمعآوری شده، شلوغ و درهمبرهم است. (بد نیست در اینجا پرانتزی باز کنم و به این نکتهی غمانگیز ولی احتمالاً نه چندان تعجبآور اشاره نمایم که کیفیتِ دادههای ما از ویروس کرونای سیارهمان بهطرز چشمگیری بدتر از دادههایی است که از آن سوی کائنات جمعآوری میکنیم).
بیایید با یک فرضیه شروع کنیم: اگر ما [صرفاً] از افرادِ دارای علائم تست بگیریم (همچنان که بیشتر کشورهای این کار را میکنند)، این به آن معنی است که نسبت بزرگی از موارد ابتلای خفیف را از دست میدهیم و آنها را شناسایی نمیکنیم مگر آن که: (الف) به اندازهی کافی تست بگیریم، چندان که درصد تستهای مثبت کم باشد و (ب) از نمونهی بزرگی از جمعیت تست بگیریم. از این رو فرضیهی ما این است: ما فقط زمانی به برآوردی قابلاطمینان از میزان کُشندگی عمومی میرسیم که بهاندازهی کافی موارد الف و ب را انجام داده باشیم. برعکس، اگر فرضیهی ما درست باشد، اندازهی واقعیِ میزان کُشندگی عمومی در هر کشوری احتمالاً بهطرز چشمگیری پایینتر از میزان خامِ کشندگی در بین بیماران با تست مثبت (CFR: میزان مرگومیر در بین مبتلایان شناساییشده) خواهد بود، مگر آن که الف و ب محقق نشده باشد. مسئله این است: میزان خامِ کشندگی در بین بیماران با تست مثبت ایتالیا هماکنون حدود ۱۳ درصد است؛ یکی از همکاران ایتالیاییام قاطعانه میگوید هرگز باور نخواهد کرد که میزان کُشندگی عمومی زیر ۳ درصد است.
تذکری فوری: در اینجا «خام» (crude) به معنی برآوردی سردستی از میزان کشندگی در بین بیماران با تست مثبت، بر اساس تقسیم مرگومیرهای هر روزه بر موارد ابتلای هر روزه، است. این برآوردْ خام است چون این واقعیت را در نظر نمیگیرد که از زمان ابتلا به این ویروس تا لحظهی مرگ بهطور متوسط ۱۵روز فاصله است. هرچند از آنجا که این فاصله در تمام کشورها صدق میکند، میزان کشندگی در بین بیماران با تست مثبت خام هنوز هم ابزار مفیدِ گیریم خامی است.
اگر فرضیهی ما درست باشد، باید شاهد همبستگی (correlations) محکمی بین میزان خام کشندگی در بین بیماران با تست مثبت و (الف) سهم تستهای مثبت [از کل جامعه] و (ب) تعداد تستی که به ازای هر یک میلیون نفر از جمعیت کشور انجام میشود باشیم. برعکس، اگر پی ببریم که هیچ ارتباطی بین الف و ب وجود ندارد، چارهیی جز کنارگذاشتن فرضیهمان نداریم. حالا با استفاده از دادههای ۸ آوریل ۲۰۲۰ دربارهی هر دوی اینها تحقیق میکنیم.
اول نگاهی به نکتهی الف بیندازیم: همبستگی بین میزان خام کشندگی در بین بیماران با تست مثبت و سهم تستهای مثبت [از کل جامعه]. مثلاً این رقم برای آمریکا چیزی حدود ۲۰ درصد است، چون درحالحاضر ۴۸۹ هزار مورد ابتلای تأییدشده در بین حدود ۲.۵ میلیون تستی که گرفته شده وجود دارد. ما دادههای جهانی را در ۶ دسته تقسیم میکنیم: از صفر تا ۱۰ و ۱۰ تا ۲۰ درصد گرفته تا ۵۰ تا ۶۰ درصد؛ همهی اینها در نمودار ویولونی زیر نشان داده شده است (بنابراین آمریکا بخشی از سبد آن کشورهای دستهی دوم است که میزان کشندگی در بین بیماران با تست مثبت میانهشان کمی از ۳ درصد بیشتر است).
مهمترین نکته این است که به تیک آبی افقی در هر دسته نگاه کنیم است که میانهی میزان خامِ کشندگی در بین بیماران با تست مثبت تمام کشورهای آن دستهی تستگیری را نشان میدهد. مشاهده میکنیم که کشورهایی که کمتر از ۱۰ درصد از تستهایشان مثبت شده است (نظیر آلمان، هند، امارات متحد عربی و غیره)، میانهی میزان خام کشندگی در بین بیماران با تست مثبتشان درست زیر ۲ درصد است؛ درحالیکه کشورهایی که بخش تستهای مثبتشان از همه بزرگتر است (نظیر اسپانیا، فرانسه و الجزایر)، میزان کشندگی در بین بیماران با تست مثبت خامشان بین ۶ تا ۸ درصد است. فرضیهی ما تا حالا درست است. به این هم باید توجه داشت که میانه میزان کشندگی در بین بیماران با تست مثبت نه تنها با افزایش سهم تستهای مثبت [از کل جامعه] بالا میرود، بلکه با افزایش حداقل میزان خامِ کشندگی در بین بیماران با تست مثبت هر دسته نیز افزایش مییابد.
حالا بیایید به سراغ جزءِ بِ فرضیهمان برویم: میزان خام کشندگی در بین بیماران با تست مثبت در برابر شمار تستهایی که به ازای هر یک میلیون نفر انجام شده است. میتوانیم همان نمودار ویولونیِ بالا را هم برای این درست کنیم، ولی اجازه دهید به جای این کار دادههای خام را همراه با میانهی میزان کشندگی خام در بین بیماران با تست مثبت در دستهی تستهای به ازای یک میلیون نفر، نشان دهیم.
هرچند این نمودار نقطهیی [نمودار شمارهی ۳] شلوغ است ولی روند کلی آن آشکار است: از بالا سمت چپ (بد) به سوی پایین سمت راست (خوب) گسترده میشود. کشورهایی که تست سرانهی کمتری انجام دادهاند (مثل اسپانیا، فرانسه، سوئد و ایران) میزان کشندگی خام در بین بیماران با تست مثبتشان بالاست: ۲ تا ۱۵ درصد؛ درحالیکه میزان کشندگی خام در بین بیماران با تست مثبت کشورهایی که تست سرانهی بالاتری دارند (نظیر ایسلند، نیوزلند و امارات متحد عربی) پایین است. میانهی میزان خام کشندگی در بین بیماران با تست مثبت در جاهایی که به ازای هر یک میلیون نفر ۴۰ هزار تست انجام شده است، به کمتر از یک درصد کاهش مییابد؛ این حاکی از آن است (ولی آن را اثبات نمیکند) که میزان واقعیِ میزان کُشندگی عمومی به زیر یک درصد کاهش خواهد یافت (شمار قابلتوجهی از بیمارانی که هنوز زندهاند ممکن است بعداً بمیرند).
رویهمرفته، این ارقام با فرضیهی ما میخوانَد: تقریباً در هیچ کشوری بهاندازهی کافی تست انجام نمیشود تا بتوانند به تخمین خوبی از میزان کُشندگی عمومی واقعیشان برسند ـــ شاید به استثنای ایسلند و امارات متحد عربی و چند کشور معدود دیگر. ولی هنوز این فرصت هست که چیز دیگری میزان خامِ کشندگی در بین بیماران با تست مثبت آنها را توضیح دهد. نباید همبستگی را به جای علیّت اشتباه بگیریم. باید تستهای تصادفی بیشتری انجام دهیم.
خبرهای بد
تا حالا همهی خبرها خوش بوده: به میزان کُشندگی عمومیهای پایینتر اشاره داشتهاند و بیشتر حاکی از سناریوی «مشت به صورت» بودهاند تا سناریوی سیاهترِ «شلیک به سر». هرچند باید حواسمان را خوب جمع کنیم؛ اخیراً هم خبرهای بدی رسیده است.
برای محاسبهی میزان کُشندگی عمومی باید شمار افرادی را که از کووید-۱۹ مردهاند و شمار مبتلایان را بدانیم. ما در این مطلب زمان زیادی را صرف دریافتنِ این دومی [=شمار مبتلایان] کردهایم، ولی پیبردن به اولی [=شمار قربانیان کووید-۱۹] هم کار پیچیدهیی است. شواهدی که از ایتالیا (نگاه کنید به شکل ۴) و آمریکا داریم، به همراه یک خروار شواهد داستانگونهی دیگر از ایران و چین، همگی حاکی از آناند که آمارهای رسمی بهطرز قابلملاحظهیی از مرگومیری که کووید-۱۹ در واقعیت به راه انداخته کمتر است؛ احتمالاً مرگومیرِ افرادی که به آنها گفته شده که در خانه بمانند [و در بیمارستان بستری نشدهاند] لحاظ نشده است. محکمترین مدرک برای روشنشدن این ادعا این است که شمار کل مرگومیرِ یک دورهی مشخص را محاسبه کنیم و سپس آن را با میانگینهای قبلی مقایسه کنیم.
برآوردها حاکی از این است که در زمانِ ازپافتادنِ نظامهای درمانی (همان اتفاقی که در ایتالیا، آمریکا، ایران و ووهان رخ داد)، میزان مرگومیر ناشی از کووید-۱۹ میتواند بهطرز چشمگیری بیشتر از آمارهای رسمی باشدــــ در برخی موارد حتی میتواند دو برابر بیشتر باشد. نادیدهگرفتنِ این مرگومیرها برآوردهای ما از میزان کُشندگی عمومی را کمتر نشان خواهد داد و، در نتیجه، نشانگرِ مشکلی جدی در جوامعی است که میکوشند از شهروندانشان محافظت کنند.
این بیانگر نکتهیی ظریف و خطرِ تمرکزِ بیشازحد بر میزان کُشندگی عمومی است. برخی از مرگومیرهایی هم که به پای کووید-۱۹ نوشته نمیشوند، غیرمستقیم، ناشی از کووید-۱۹ است: نظیر افرادی که به این بیماری مبتلا نشدهاند ولی به سبب اختلال سیستم درمانی و به دلیل عدمدسترسی به خدمات و معالجات پزشکی میمیرند. برای جامعهیی که در حال برنامهریزی برای واکنشنشاندادن به این بحران است، این نوع مرگومیرها نیز مهم است تا در تصمیمگیریها لحاظ شوند: همهی مرگومیرها اهمیت دارند.
جان کلام
ما پرسش مقدار میزان کُشندگی عمومی را به عنوان مهمترین پرسش پیشِ رویِ جهان کنونی معرفی کردیم. چرا این مقدار اینقدر مهم است؟
در سناریوی «مشت به صورت»، با میزان کُشندگی عمومیای حدود ۰.۳درصد یا کمتر، جهان با یک بیماری فوقالعادهْ مسری روبهروست که فقط چند برابرِ آنفلوآنزا خطرناکتر است ( میزان کُشندگی عمومی آنفلوآنزا حدود ۰.۱ درصد یا کمتر است). در نتیجه، ممکن است چندین میلیون نفر در سراسر جهان از کووید-۱۹بمیرند، ولی چه بسا بسیاری از کشورها تصمیم بگیرند فشار آن را تحمل کنند و جوامعشان را به امید ارزانیداشتنِ حیاتی دوباره به اقتصادهای راکدشان بازگشایی کنند و، در عوض، برای بهدستآمدن ایمنی جمعی سخت بکوشند؛ و درعینحال تا آنجا که مقدور است از سالخوردگان و بیماران محافظت کنند. این خطمشی کنونی سوئد است و برنامهی رسمی بریتانیا، قبل از این که مسیرش را به سوی منع کامل تردد تغییر دهد، همین بود. این سیاست حُسن بالقوهی دیگری هم دارد: دستیافتن سریع به ایمنی جمعی کمک میکند تا از مردم در برابر جهشهای احتمالی بعدی ویروس، که چه بسا آن را کُشندهتر کنند، سریعتر حفاظت کنیم.
در تقابل آشکار با این سناریو، اگر ما هماکنون در سناریوی «شلیک به سر» زندگی میکنیم، سناریویی که متوسط میزان کُشندگی عمومی آن بیشتر از ۲ درصد است، و اگر هدفمان رسیدن به ایمنی جمعی باشد (که در آن بیش از ۷۰ درصد مردم دنیا به مرور زمان از طریق ابتلا به این بیماری در برابر آن ایمنی پیدا میکنند)، این بدان معنی است که به نظارهی مرگومیر گستردهی دهها میلیون آدم نشستهایم. در این سناریو دنیا باید بین متوقفکردن موجهای جدید (و احتمالاً کُشندهترِ) شیوع این بیماری و تلاش برای بازگشایی اقتصاد جهانی کجدارـوـمریز رفتار کند. در این سناریو ساختن واکسنی مؤثر احتمالاً به هدف اصلی تحقیقات بشر بدل میشود؛ این احتمال هم هست که در آینده مجبور شویم، در عین بازگشایی کسبوکارها، پیشنهادهای رادیکال برای متوقفکردن گسترش این بیماری را هم مدنظر داشته باشیم. چه بسا برنامههای فراگیر ملی برای پرداخت پول به شمارِ روبهرشدِ بیماران بهبودیافته، جهت اهدای منظم پلاسمایشان برای معالجهی مؤثر کووید-۱۹ یکی از این پیشنهادها باشد.
مسئلهی میزان کشندگی کرونا بصورت عمومی در زمینهی آفریقای جنوبی بهویژه دردناکتر و غمانگیزتر است: اقتصاد آفریقای جنوبی آسیبپذیر است، شمار عظیمی از مردماناش در فقر زندگی میکنند و بار سنگین ایدز و سِل و فشار خون بالا و سوءتغذیه را به دوش میکشند. منع ترددِ مداوم و طولانیمدت پیامدهای فوقالعاده [بدی] خواهد داشت. منع تردد زندگیها را نجات میدهد ولی مایهی گرسنگی مردم میشود. آفریقای جنوبی یکی از فعالترین دولتهای دنیا در اقدام سریع برای متوقفکردن گسترش این بیماری بوده است و دو هفته منع کامل تردد اعلام کرده است. ما (و کل دنیا) باید هرچهزودتر به میزان واقعی میزان کُشندگی عمومی کووید-۱۹ پی ببریم تا بتوانیم بهترین تصمیم را برای همگان بگیریم.
منابع
اصل مقاله در تاریخ ۱۰ آوریل ۲۰۲۰ با این مشخصات منتشر شده است:
www.linkedin.com/pulse/most-important-question-world-bruce-bassett