صفحه اصلی / خانه / یادداشت / چرا مردم «گوش» نمی‌دهند؟
شرکت فیلم سازی سیکا فیلم
چرا مردم «گوش» نمی‌دهند؟

چرا مردم «گوش» نمی‌دهند؟

‎احسان شاه‌قاسمی | پژوهشگر ارتباطات

در سده‌های هفدهم و هجدهم جامعه غربی تغییرات ژرفی را از سر گذراند و در همین زمان متفکران مختلف، از توماس هابز گرفته تا جان لاک و ژان ژاک روسو، نظریه‌های قرارداد اجتماعی را صورت‌بندی کردند. جهان مدرن با اصول طبیعی قابل اداره نیست اما قوانین طبیعی هم به آسانی قابل حذف نیست. یکی از ویژگی‌های جهان پیشامدرن، اتکا به «اعتماد» به عنوان یک اصل نظم‌بخش به جامعه بود. تمام قراردادهای مدرن، برخلاف آن چه ما فکر می‌کنیم، بر اساس «اعتماد» شکل گرفته‌اند. ما اعتماد داریم که وقتی با اورژانس تماس می‌گیریم، آمبولانس خواهد آمد، که وقتی صبح به سر کار می‌رویم، راهزنان ما را غارت نخواهند کرد، که وقتی سند خانه داریم، کسی نمی‌تواند خانه ما را تصرف کند، و وقتی پولی در بانک داریم، به ناگهان حساب ما صفر نخواهد شد. قراردادهای مدرن بر شالوده اعتماد پیشامدرن استوار شده‌اند و بنابراین وقتی اعتماد مخدوش می‌شود، قراردادها و ضمانت اجراهای پیشین ناکارآمد خواهند شد.

‎کرونا پس از حدود شش هفته «رسما» به کشور ما رسید و دستگاه‌های مسئول و مخصوصا وزارت بهداشت تلاش برای آگاهی‌رسانی را آغاز کردند. نهادهایی صرفا برای اطلاع‌رسانی کرونا تشکیل شد و وزارت بهداشت فرستادن پیامک برای آگاهی‌بخشی را آغاز کرد. صدا و سیما شروع به پخش برنامه‌های آموزشی و زیرنویس کردن رهنمودهای بهداشتی کرد و دستگاه‌های دولتی و حکومتی با پخش بخشنامه‌ها تلاش کردند آگاهی‌بخشی را از شبکه کارکنان خود آغاز کنند. برخی مسوولان -ظاهرا- از این که چرا مردم به این رهنمودهای رسمی گوش نمی‌دهند و به جای آن سخنان کانال‌های بی‌نام و نشان و حتی بدنام را معتبرتر می‌دانند شگفت‌زده شده‌اند و نهان و آشکار از این رفتار مردم گله می‌کنند. جای گله‌ای نیست، مقصر خود شمایید!

‎اول. اعتماد اجتماعی یک نوع سرمایه‌گذاری است. ما می‌توانیم به مردم راست بگوییم اما به مصلحت دروغ می‌گوییم. این کار ممکن است برای کوتاه مدت سودمند باشد، اما در درازمدت مرگبار است؛ یعنی، اگر مردم متوجه شوند که به آن‌ها دروغ گفته‌ایم، دیگر راست را هم از زبان ما باور نخواهند کرد. ما در کشوری زندگی می‌کنیم که در آن رسانه رسمی ما و در پیشانی آن خبر بیست‌و‌سی رسما کار تبلیغاتی می‌کنند. در حالی که ده‌‌ها هزار ایرانی در کمپ‌های پناهندگان در ترکیه و یونان و مانوس و… روزگار سختی را می‌گذرانند و به امید رسیدن به شغلی فرودست در کشورهای اروپایی و پیشرفته حاضر به بازگشت نیستند، صدا‌و‌سیمای ما پیوسته اروپایی‌ها و مردم آمریکای شمالی و استرالیا را در حال فقر و گرسنگی نشان می‌دهد. در حالی که برداشت عموم این است که درباره ورود ویروس کرونا به ایران پنهان‌کاری انجام شده است، اخبار صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پیوسته می‌گوید حکومت آمریکا کسانی که درباره کرونا اطلاعات درست بدهند را تهدید و زندانی می‌کند. چگونه می‌توان در این شرایط از مردم خواست که به این صدا و سیما اعتماد کنند؟

‎از این گذشته، مردم احساس می‌کنند مسوولان با آن ها صادق نیستند. تمامی محاسبات مربوط به دوره نهفته بیماری نشان می‌دهد که کرونا پیش از اواخر بهمن (زمانی که رسما ورود کرونا به ایران تایید شد) وارد ایران شده است. مسوولان ایران نمی‌توانند از وجود کرونا در ایران بی‌اطلاع بوده باشند و این باعث می‌شود مردم خشمگین باشند و اعتماد نکنند. در نتیجه بی‌اعتمادی، مردم به سوی منابع جایگزین اطلاعاتی از جمله رسانه‌های بیگانه و شبکه‌های مجازی و شایعات خواهند رفت.

‎دوم. مردم احساس می‌کنند مسؤولان ناکارآمد هستند. بر اساس روایت رسمی، مسؤولان دست کم شش هفته فرصت داشته‌اند در برابر کرونا آمادگی کسب کنند. وقتی کرونا رسما در ایران تایید می‌شود، معلوم می‌شود ماسکی به‌اندازه ذخیره نشده، الکل لازم تولید نشده، و دستکش موردنیاز تولید و وارد نشده است. از آن بدتر، معلوم می‌شود حتی پرسنل بیمارستان‌ها هم چنین امکاناتی را ندارند و برای به دست آوردن این اقلام مجبورند دست به دامن خیرین شوند.

‎همچنین پس از تجربه موفق چین در قبال کرونا، انتظار مردم این بود که شهرهای آلوده قرنطینه شوند، اما ظاهرا دولت توانایی یا تمایل انجام این کار را نداشته است. به دلیل این که دولت از خود ضعف نشان داده است، گروه‌های مردمی احساس خلا می‌کنند و تصمیم می‌گیرند خود وارد کار شوند و بنابراین در ورودی شهرها رویدادهای تلخی شکل می‌گیرد و مردم رودرروی هم می‌ایستند. این خلا نفوذ و قدرت در میان مردم، تعبیر به ناکارآمدی می‌شود.

‎بحث احتکار ماسک و اقلام پزشکی پیش می‌آید، معلوم می شود که برخی گروه‌های صاحب قدرت این اقلام را احتکار کرده‌اند؛ وزیر بهداشت در توئیتر به وزیر اطلاعات پیام می‌دهد و این به مردم نشان می‌دهد احتمالا تلاش‌ها از روال قانونی به سرانجام نرسیده‌اند (و البته هنوز خبری از اقدام وزارت اطلاعات و نتایج آن نیست).

‎سه هفته پس از ورود کرونا به ایران و نه هفته پس از حمله کرونا به چین ما تازه متوجه می‌شویم که بزرگ‌ترین کارخانه الکل طبی خاورمیانه در ایران است و قرار شده هزینه اولیه آن تامین شود و کارخانه در روزها و شاید هفته‌های آینده شروع به کار کند. این نشانه‌ای آشکار از ناکارآمدی است. تصور از «ناکارآمدی» از خود ناکارآمدی خطرناک تر است.

‎سوم. مردم اعتماد خود را به نخبگان از دست داده‌اند. متاسفانه در سال های اخیر برخی افراد با مقاله‌سازی و سوء‌استفاده از دانشجویان برای خود وجهه و اعتبار علمی کسب کرده‌اند و در حوزه‌های مختلف خود را صاحب نظر می‌دانند. درباره کرونا، برخی از این شبه‌نخبه‌های پزشکی رسوا شدند (خوش بود گر محک و تجربه آید به میان، تا سیه روی شود هر که در او غش باشد). یکی از این افراد می‌گوید ویروس کرونا در صورت فریز شدن کشته می‌شود و دیگری می‌گوید ماسک بزنید و دیگری می‌گوید نه ماسک نزنید و تا به امروز هم تکلیف ما مشخص نشده است. این نخبگان هم به اعتماد همگانی ما ضربه زدند. بحث نخبگان شد، اجازه بدهید به نخبگان دیگر هم بپردازیم. هنرمندان چه بخواهیم و چه نخواهیم در جامعه صاحب نفوذ هستند و در مواقع خطر مثل اکنون می توان از نفوذ آن‌ها میان مردم استفاده کرد. متاسفانه در سال‌های اخیر ما هنرمندان بزرگ را به خاطر نظرات انتقادی آن‌ها خانه‌نشین کرده‌ایم و میدان را به سلبریتی‌های «چاکرتیم گو» واگذار کرده‌ایم، غافل از این که آن‌ها در همان زمانی که به سخنان‌شان نیاز داریم زمان را برای کسب محبوبیت بیشتر مغتنم می‌بینند و بر آتش تقابل‌ها می‌دمند.

به‌هر حال چرخ‌های جامعه در حرکت هستند و با وجود آنچه گفته شد باید در برابر واقعیت شیوع کرونا چاره‌ای اندیشید.

‎به عنوان مردم، باید موضع خودمان را نسبت به «تخصص» و «میهن» مشخص کنیم. نخست، ما چاره‌ای نداریم که به تخصص اعتماد داشته باشیم. جهان امروز یک جهان طبیعی نیست و چیزی که باعث شده این همه آدم به صورت فشرده در شهرها بتوانند با صلح و آرامش کنار همدیگر زندگی کنند، اعتماد به تخصص است. در دام شایعات نیفتیم و به شیادان و فریبکارانی که می‌خواهند با کرونا و ترس‌های ما کاسبی کنند اعتماد نکنیم.

‎هم‌زمان تکلیف خود را با میهن‌مان روشن کنیم؛ همیشه باید چنین کنیم اما در شرایط کنونی این کار لزوم بیشتری دارد. با پراکندن شایعات بی‌اساس، پایه‌های اعتماد در کشورمان را سست نکنیم. همین وظیفه به گردن روزنامه‌نگاران هم هست. روزنامه‌نگاران به خاطر شغل خاص آن‌ها، آموزش‌هایی که دیده‌اند و تجربه هایی که در کارشان به دست آورده‌اند کمتر احتمال دارد خرافه و سیاست بازی را جایگزین‌های خوبی برای تخصص بدانند، اما متاسفانه به دلایل مختلف تکلیف برخی از ما با مسئله «میهن» مشخص نیست. روزنامه نگاران معمولا باید در خارج از قدرت قرار بگیرند و به صورت بی‌طرف و سازنده نقد کنند، اما متاسفانه بسیاری از ما در دو سر افراطی قرار گرفته‌ایم و عملا به حل مشکلات کمکی نمی‌کنیم. گروهی از ما به جای نقد قدرت فقط به عنوان چرخ‌دنده‌ای در ماشین انکار و توجیه عمل می‌کنیم و به اصطلاح به صاحبان قدرت و شرکت ها و اشخاص «قلم فروشی» می‌کنیم و گروه دیگری از ما هر رویداد مثبتی در جامعه را انکار می‌کنیم و جز منفی بافی و القای ناامیدی کار دیگری انجام نمی‌دهیم. به نظر من اگر در دستگاه های رسمی سیاست‌گذار دلسوزی وجود دارد، باید تلاش کند به تقویت یک سنت روزنامه‌نگاری کمک کند. هنگامی که این سنت شکل بگیرد و رشد کند، هر دو گروه روزنامه‌نگاران با عیاری سنجش خواهند شد که به‌رغم اشکالات احتمالی، بیشترین شایستگی را برای ارزیابی فضای روزنامه‌نگاری ایران خواهد داشت.

درباره کادوس آوا

پایگاه‌خبری‌کادوس‌آوا ⭕️فرهنگی، هنری و اجتماعی 🔹صدای‌فرهنگ آی‌دی‌تلگرام: t.me/kadusava آی‌دی توییتر: kaduskhabar@

این مطالب را نیز ببینید!

سمیعی گیلانی سال‌ها برای درست‌نویسی پدری کرد

سمیعی گیلانی، سال‌ها برای درست‌نویسی پدری کرد

محمّدجعفر یاحقّی: استاد سمیعی گیلانی سال‌ها برای ویرایش، ترجمه، و درست‌نویسی فارسی پدری کرد و مخصوصاً ویرایش را از آب‌وگل کشید، سروسامان داد و راهی بازار کرد.

سالخوردگی جمعیت در گیلان

سالخوردگی جمعیت در گیلان

صادق اکبری: آمار و اطلاعات همگی حاکی از این دارد که پدیده انفجار سالخوردگی جمعیت در گیلان زودتر از سایر استان­های کشور بروز خواهد کرد و این وضعیت ویژه نیازمند برنامه ­ریزی­ های دقیق اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، بهداشتی، درمانی و ... است که باید مد نظر مسئولین ذی­ربط قرار گیرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شرکت فیلم سازی سیکا فیلم