حسین سناپور | نویسنده
بحرانهایی هستند، مثل دشمن خارجی و زلزله و سیل، که مردم یک کشور را به هم نزدیکتر میکنند و باعث اتحادشان میشوند. اینها دشمنانی عینی و مشخصاند و تمایزشان از خودیها و مردم آشکار. اما دشمنانی هم هستند، مثل همین ویروس کرونا، که درون مردم نفوذ میکنند و به شکل آنها و از طریق آنها، باعث نابودی آدمهای دیگر میشوند. جهل و خرافه و اعتقادهای پوچ و بسته هم چنیناند. وقتی چنین است، هر کدام از مردم دیگری را در چشم دشمنی میبیند که قصد نابودی او را دارد، حتا اگر این دشمن درون خانهاش یا در همسایهگی باشد، یا همکارش. این وقتها آنچه ویروس انجام میدهد فقط نابودی جسم و جان آدمها نیست، نابودی اعتماد و همنوعی و دوستی هم هست. آدمها بهشدت احساس تنهایی خواهند کرد و خودشان را در مقابل انبوه دشمنان نامعلوم بیپناه خواهند دید و روزبهروز بدبینتر و خشمگینتر و افسردهتر خواهند شد. بعد از آن، اگر ویروس چنین مردمی را از پای درنیاورد، خودشان این کار را خواهند کرد. به عنوان یک ملت نابود خواهند شد و درنهایت مردمی بیاعتماد و بیایمان به همه چیز خواهند بود که دیگر هر دشمن کوچکی هم میتواند نابودش کند، چه همان ویروس باشد چه دشمن خارجی، چه نیروی مقتدری که خود را میتواند منجی وانمود کند.
تا همین حالا آیا هیچ دشمن خارجی توانسته بود کاری را با ما بکند که این دشمنان رفته در پوست و تن هموطنانمان با ما کردهاند؟ آیا مسیری که در آن میرویم، همین نیست که اگر این ویروس دو سه ماهی بیشتر دوام آورد و تعداد بیشتری را از پای درآورد، دیگر به هیچکس و هیچ چیز اعتماد نکنیم و خود را تنهاترین ببینیم؟
و آیا این در حالی نیست که بخشی از مردم، بهخصوص کادرِ درمانی بیمارستانها، دارند از جانشان مایه میگذارند برای دیگران؟ ما بهظاهر این را میدانیم و از آن باخبریم، اما آیا واقعاً آن را لمس کردهایم؟ توانستهایم چند نفر از چنین فداکارانی را بشناسیم؟ تلویزیون و رسانههای دیگر چهقدر توانستهاند نشانمان بدهند که ما تنها نیستیم و کسانی هستند در بیمارستانها و جاهای دیگر که دارند برای همهی مردم از جانشان مایه میگذارند؟ آیا رسانهها واقعاً در این مدت توانستهاند چنین کاری بکنند یا فقط ما را به کادر درمانی و بیمارستانها و مسئولان بهزیستی و دستگاههای مرتبط بیاعتماد کردهاند؟ مستندکردن این فداکاریها همان چیزی است که امروز بهاندازهی همان درمان بیماری در بیمارستانها به آن نیازمندیم. نشاندادن آدمهایی که جانشان را برای نجان هموطنانشان گذاشتهاند، همان مقومی است که میتواند روح و روان همهی ما را هم نجات بدهد و اعتماد و ایمانمان به همنوع و هموطن را حفظ کند. میدانم نویسندهها دیرتر میتوانند معمولاً به این وقایع واکنش نشان بدهند، اما ساختن فیلم مستند همین حالا امکانپذیر است و این وظیفهی وزارت ارشاد و تلویزیون و مانند اینهاست که با دادن بودجه و امکانات و هماهنگیهای لازم فرصت ساختهشدن چنین مستندهایی را فراهم کنند. نمیدانم برای اهل موسیقی یا عکاسی هم تبدیل این موقعیت به کارِ هنری چهقدر امکانپذیر است، اما سابقهی تاریخی نشان میدهد، این هنرها نقش فوریتر و بسزایی در ایجاد این همدلی و همراهی داشتهاند.
ویروس کرونا هم دیر یا زود، با کشتههای زیاد یا کم، عقب خواهد نشست، اما آنچه از ما به عنوان ملت باقی خواهد ماند، بستهگی زیادی به همین دارد که بدانیم تنها نبودهایم و هموطنانمان دشمن ما نبودهاند. عدهی زیادی تا پای جان هم بهخاطر ما رفتهاند و چه بسا بعضی جانشان را هم در این راه گذاشتهاند. آیندهی ما به عنوان ملت بستهگی به همین دانستنها دارد.
۲۴ اسفند ۹۸