رضا شیرالی *
۱. ویروس جدیدی به خاطر سرعت انتشار زیادش دولت چین را به واکنش سریع و شدید در محل انتشار اولیه ویروس واداشت. شاید وقتی که خبر انتشار آن به ما رسید، تصور نمیکردیم که به این زودی این بلا دامن ما را هم بگیرد. اما وقتی شدت واکنش دولت چین در قرنطینه کردن یک ایالت مشخص شد و فیلمهایی از وضعیت زندگی مردم در شرایط قرنطینه را دیدیم، باید میفهمیدیم که این ویروس میتواند جامعه و زندگی ما را هم گرفتار کند. در چنین شرایطی نگرانی و اضطراب کرونا طبیعی و واقعی مسئولان ناشی از درک درست واقعیت خطر میتوانست منجر به تصمیمگیری قاطع و سریع شود، اما آنچه در عمل اتفاق افتاد حکایت از این میکرد که انگار حاکمیت اندامهای حسی خود را برای درک خطر از دست داده است.
۲. همه ما ترس و اضطراب را تجربه کردهایم. گاه علتش مشخص بوده، گاه نیز مبهم. تنها زمانی لازم است به فکر مراجعه به روانشناس یا روانپزشک بیفتیم که شدت اضطراب از حد تحمل ما خارج است. در غیر این صورت با اضطراب و ترس باید کنار آمد. ترس و اضطراب طبیعی حتی محرک ما برای مقابله یا کنار آمدن و مدارا با شرایط اضطرابزاست. واکنش طبیعی به موقعیتی ترسناک و هراسآور که سلامت و امنیت فرد را به خطر میاندازد، ترس و اضطراب است. اگر فردی مورد هجوم یک حیوان وحشی قرار بگیرد و واکنشی در جهت گریز یا ستیز انجام ندهد، قاعدتا به سلامت اندامهای حسی یا قوهی تصمیمگیری او شک خواهیم کرد. جایی که باید ترسید، نترسیدن نشانهی اختلال، ناآگاهی، و ناتوانی در درک خطر و اتخاذ تدبیر مناسب است.
۳. اگرچه ویروس کرونا منجر به ایجاد یک بیماری تنفسی در شهروندان میشود و به مانند دیگر عوامل بیماریزا مورد مطالعهی متخصصان و پژوهشگران سلامت قرار میگیرد، اما مطالعهی میزان و الگوی گسترش آن در جامعه و نحوهی برخورد شهروندان و حاکمان با آن نیز میتواند همچون یک بیماری سیاسی موضوع مطالعات جامعهشناسان و محققان علوم سیاسی نیز قرار گیرد. و در این مورد سوالی که حتما باید به آن پاسخ داده شود، این است که چرا دولتمردان و به تبع آن شهروندان بهموقع و به مقدار ضروری و لازم مضطرب و نگران نشدند. پاسخ به این سوال کلید درک واکنش دیرهنگام و آمادگی ناکافی حاکمیت و شهروندان در مقابله با کرونا خواهد بود.
۴. هر چه ماهیت خطر مبهمتر و راههای مقابله با آن ناشناختهتر باشد، غالبا اضطراب بیشتری ایجاد میشود. اما گاه با «انکار» به مقابله با خطر میرویم. شاید در ناخودآگاه امید آن داریم که با نادیده گرفتن و کماهمیت شمردن خطر، عامل تهدیدکننده نیز محو و ناپدید شود. این یکی از روشهای ناپختهای است که همچون مخدر ممکن است آرامش و نشئگی موقت ایجاد کند، اما در نهایت باعث میشود زمانی که آماده نیستیم، مورد هجوم عامل تهدید واقع شویم. چنین شرایطی را هم در رفتار فردی میتوان یافت، هم در رفتار جمعی، و هم در رفتار نهادها و از جمله، نهادها و دستگاههای اجرایی. شاید مشهورترین نمونه از چنین رفتاری را در تاریخ ما در انتهای سلطنت صفویه و در رفتار حاکمیت صفوی در برابر خطر هجوم محمود افغان بتوان یافت.
۵. قابل پیشبینی بود که کرونا به ایران برسد. آنچه قابل پیشبینی نبود نوع رفتار حاکمیت در قبال کرونا بود. نظام بهداشت و درمان مدتهاست ادعا میکند که در تولید علم، تولید دارو، بهبود شاخصهای سلامت، و … به پیشرفتهای قابل توجهی دست یافته و توانسته دست کم بیماریهای واگیر را کنترل کند و با بحران قابل توجهی روبرو نیست و آن قدر پیشرفته و بهروز است که میتواند به اتباع سایر کشورها در قالب «توریسم سلامت» خدمات درمانی ارایه دهد. اما عملکرد وزارت بهداشت در برابر کرونا علامت سوال بزرگی در برابر تواناییاش در حفظ صحت عامه مردم قرار داد. رفتار ابتدایی مسئولان وزارت بهداشت دو پیام داشت: اول کوچک شمردن خطر کرونا و دوم تاکید موکد بر آماده بودن نظام سلامت در برابر هر گونه تهدید. نتیجهای که جامعه از این پیامها گرفت، این بود که خطری سلامت آنان را تهدید نمیکند. پیام مدیران وزارت بهداشت همچون مخدر ایرانیان را به آرامشی خیالی و امنیتی غیرواقعی دعوت کرد و آنان را از نعمت ترس و اضطراب بهموقع و بهجا و طبیعی و لازم محروم کرد.
۶. حاکمیت، غیر از وظیفهی ذاتی خود در تامین امنیت شهروندان، با در دست داشتن انحصاری صدا و سیما به عنوان مهمترین و گستردهترین ابزار ارتباط جمعی، نقشی همچون اندام حسی جامعه را به عهده دارد. همان طور که فرد از چشم و گوش خود برای پایش پیرامون، دوری از خطرِ قابل اجتناب، و آمادگی برای مقابله با خطر غیرقابل اجتناب استفاده میکند، حاکمیت نیز موظف بود در کنار اتخاذ تدابیر لازم و انجام اقدامات بهموقع در برابر کرونا، جامعه را نیز به مقدار مناسبی از خطر آگاه میکرد و سطح متناسبی از ترس و نگرانی را که لازمه اقدامات احتیاطی از طرف مردم بود، در آنها برمیانگیخت. اما آنچه در عمل اتفاق افتاد، انکار خطر و کوچک شمردن آن بود. علت این همه اصرار بر دور بودن خطر و دعوت مردم به آرامش و پیگیری زندگی عادی، هر چه بود، منجر به از دست رفتن زمان طلایی مقابله با کرونا و از دست رفتن جانهایی شد که اگر بهموقع و بهجا ترسیده بودند، شاید امروز زنده بودند.
۷. اکنون در میانهی همهگیری کرونا برخی از فعالان حوزه سلامت روان در تلاشاند تا به یاری کادر درمانی بروند که درگیر مبارزهای نابرابر با کرونا هستند، گروهی دیگر هم به فکر کمک به مردمی هستند که یا عزیزی را از دست دادهاند یا درگیر هراس از مرگ و فقدان و جداییاند. به گمان من اما مشکلی را که ریشهی اجتماعی و سیاسی دارد، با روانکاوی یا تجویز داروهای روانپزشکی نمیتوان رفع کرد. آنچه میتواند آرامش را به جامعه برگرداند، نه اقدامات روانکاوانه و روانپزشکانه که اقدام فعال حاکمیت به طور کلی و نظام سلامت به طور خاص در نشان دادن توان خود در مدیریت قاطع و صحیح بحران است. در غیر این صورت این بحران نیز سرنوشت بحرانهایی را پیدا میکند که از دی ماه ۹۶ تاکنون درگیر آن بودهایم و فصل مشترک آنها عدم مدیریت صحیح بوده است. هر کدام از این بحرانها ناکارآمدی حاکمیت را در انجام بخشی از وظایف خود آشکار کرده و توان مدیریت در حوزه های مختلف را زیر سوال برده است: مدیریت بلایای طبیعی (سیل و زلزله)، مدیریت اقتصاد و بازار (موسسات مالی – اعتباری و به دنبالش ناآرامی دی ۹۶)، مدیریت افکار عمومی در همراهی با شرایط سخت اقتصادی (افزایش قیمت بنزین و اعتراضات آبان ۹۶)، توان تامین امنیت (سرنگونی هواپیمای مسافری اکراین)، و اکنون هم که یک بیماری عفونی توان حاکمیت را در تامین سلامت همگانی زیر سوال برده است. اضطراب و نگرانی تنها یکی از تبعات از دست رفتن اعتماد جامعه به حاکمیت در انجام وظایف ذاتی و قانونیاش است، وظایف و مسئولیتهایی که انجام درست و صحیح آنها بسترساز ایجاد آرامش روانی برای کار و تلاش و بالندگی افراد در جامعه است.
۸. ممکن است اقدامات طبیبانه برای برخی از کسانی که از بحرانهای چند ماه اخیر آسیب دیدهاند، ضرورت پیدا کند. اما متخصصان سیاست و اجتماع نیز لازم طبیبانه به شناسایی بیماریای بپردازند که حاکمیت و رابطهی حاکمیت و مردم را مبتلا کرده و راهی برای درمان آن بیابند. اگر راه صحیح پیدا شود و حاکمیت تن به درمان بسپارد، میتوان امید داشت که در برابر بحرانهای بعدی شرایط متفاوتی رقم بخورد. در غیر این صورت باید منتظر آن باشیم که کوچکترین تلنگری تبدیل به یک بحران فراگیر شود و اضطراب و نگرانی ویژگی مزمن جامعه ایرانی شود؛ ویژگی مخربی که تبعات آن تا سالهای سال گریبان ما را رها نخواهد کرد.
*روانشناس
پنجره