گفتگوی اختصاصی کادوس آوا با آقای معلم «سیاوش یحییزاده» با آرش بدر طالعی و عیسی چولاندیم با موضوع زندگی، نقاشی و معلمی, بخش پایانی گفتوگو را مشاهده فرمایید:
سیاوش یحییزاده دشواریِ رسالتِ معلم بودن است، با عشق و حرمتِتمام. یحییزاده در عمر شصت و نه سالهاش کارهای بسیاری را در عرصهی هنر صورت داده، از نقاشی و گالریداری در رشت تا معلمی که مهمترین هنر او در طول سالیان است. معلمی برای او، همانطور که میگوید، نه شغل و ممرِ درآمد که عشق و رسالت است، رسالتی از جنس تعهد، که این را میتوان از خیلِعظیم شاگردانش، چه در دوران تدریس در سطح مدارس و چه در گالری پویا دریافت، رابطهی صمیمی و پر از رفاقت او با شاگردانش، شهرهای عام است و خاص.
این را صدها و شاید هزاران شاگردش شهادت میدهند، نمایشگاه نقاشی کودکان رودبار که در سال جاری در گالری پویا برپا شد، نشاندهندهی این مسله بود که این عشق، این رسالت، این رفاقت از سالهای دور میآید، از همان روزهایی که یحییزاده جوان بود و معلمی را در روستای دورِ داماش، در رودبار پیشه کرده بود.
معلمِ جوان آن سالها، بار امانت شاگردانش، نقاشیهای آن دانشآموزان را با خود تا امروز آورده بود، در آرشیوش نگه داشته بود، تا وقتش برسد، وقت نمایشِ عمومیشان. و با این نمایشِ عمومی، بسیارانی را شگفتزده کرد. کسانی که نقاشیها را دیدهاند، شگفتزده شدند از این حجم از توانایی کودکان هشت تا سیزده ساله.
کودکانی در روستایی دور و محروم، آن کودکانِمحروم، بیآن که بدانند اکسپرسیونیسم چیست، نقاشی اکسپرسیونیستی کشیدهاند، بی آن که از سورریالیسم خبر داشته باشند، اثر سورریالیستی خلق کردهاند و این چیست جز عشق کار؟