صفحه اصلی / تاریخ / کولرا تا کرونا
شرکت فیلم سازی سیکا فیلم
کولرا تا کرونا

کولرا تا کرونا

گالیا حق پرست | پژوهشگر

ایران امروز گرفتار بلایی دامن گیراست، سراسر این مرز گهربار شاهد یکه تازی دشمنی نامرئی است که زنان و مردان سرزمینم را در سوگ ناباورانه عزیزانشان فرو برده است. دشمنی که رحم و مروت در مرامش نیست، اما این نخستین بار نیست که مردمان این کهن دیار رویاروی دشمنی نامرئی و بلائی فراگیر قرار گرفته اند.

سیمای این روزهای مردمانم که وجه اشتراکشان با نگارنده در سوگ و سوزی است که از غم فقدان عزیزانمان نشأت می گیرد برآن مان داشت تا ریشه های تاریخی این بلای آسمانی و یا شاید هم انسانی را بررسی نمائیم. بیماری هایی که اقتصاد و جامعه ایران را تحت تاثیر خویش قرار می داد و تلفات انسانی بسیاری نیز به دلیل عدم امکانات بهداشتی در آن زمان از خود بر جای می گذاشت؛ بیماری هایی به نام وبا و طاعون.

نکته جالب توجه آنکه در دویست سال پیش  نوعی از بیماری وبا  از هندوستان به نام وبای هندی یا وبای آسیایی از طریق خلیج فارس به بوشهر و از بوشهر به دالکی و کازرون و شیراز و مرکز ایران رسید و تلفات انسانی فراوانی از خود بر جای گذاشت. (در زبان انگلیسی وبا را «کولرا» می نامند)

توصیف کولرا و بیماری های دیگر چون طاعون که تاریخ سیاسی و اجتماعی و اقتصادی جنوب و مرکز ایران را تحت تاثیر خود قرار داده بود از زبان دکتر “هما ناطق” در کتاب “بیماری وبا و بلای حکومت” خواندنی است: بیماری وبا را “مرض موت” و یا “مرگامرگی” نامیده اند. وبا از خصوصیات سرزمین های عقب افتاده و از عوامل عقب ماندگی است. از جهتی زاده ی فقر است و از جهتی فقر، قحطی می آورد و به دنبالش فقر می آید. وبا معمولا دامنگیر مردمی است که از وسایل مقدماتی بهداشت و تامین اجتماعی برخوردار نیستند و بلامحکوم به توقف اند و محروم از فرار. وبا از نظر اقتصادی عاملی است عمده در کاهش میزان جمعیت فعال و کاهش میزان تولید و از نظر سیاسی تاثیر آن در تغییر مسیر تاریخ انکار ناپذیر است.

خانم ناطق در این کتاب به نقل از “ویلیام مکنیل” در کتابی تحت عنوان “وباها و مردم” آورده است: تاریخ سیاسی هر مملکت، پیروزی و شکست هایش با سطح زندگی و تندرستی مردمان آن مملکت تناسب مستقیم دارد و مورخان از درک این عامل غافل مانده اند.

این گفته کاملا درباره جامعه گذشته ایران صدق می کند. وبا از امراض بومی ایران بود و چنانکه توضیح خواهیم داد تقریباً همه ساله یا دو سال یکبار شیوع می یافت و رشته ی زندگی و فعالیت اجتماعی را تا اندازه ای فلج می ساخت.

اروپائیان برای نخستین بار این بیماری را در مشرق زمین و از طریق هندوستان در سال ۱۸۱۷م/۱۲۳۲ ه.ق شناختند و آن را “کولرا” یا ” وبای هند” نامیدند. بیماری مهلک «کولرا» در سالهای ۱۴۳۸م/   841 هـ .ق  تا ۱۸۱۷ م/۱۲۳۲ ه.ق نزدیک به شصت بار شرق و غرب را اسیر خود نمود. در هر جا رفته بود با خود مرگ به ارمغان آورد. علت توجه انگلیسی ها به کولرا را باید لطمات اقتصادی شدیدی دانست که این بیماری بر مال التجاره آنها در هندوستان وارد آورده بود. همین وبای هندی یا کولرا بود که در تابستان ۱۲۳۶ه.ق/۱۸۲۱ م پس از کلکته و بمبئی و دهلی از راه مسقط به خلیج فارس و بوشهر رسید.

از آنجا که این ناخوشی در سالهای بعد نیز در ایران بروز کرد بنا بر مأخذ رسالات و شهادت نامه ها، علائم کلی آن بیماری بدین صورت بود که:

“اول احساس سرگیجه همراه با صدای شنیدن صدایی به مانند زنگ در گوش بیمار به وجود می آمد و سپس عارضه اسهال یا تهوع یا هر دو شروع می شد، گویی روده های بیمار در یک لحظه و یکباره خالی می شد. اگر شخصی در طی روز مبتلا شود اولین احساس او وحشت از حالتی است که به او رو می آورد و همین ترس را برخی ها عامل اصلی مرگ دانسته اند. اگر علائم بیماری در شب بروز کند بیمار مضطربانه و شگفت زده بیدار می شود. سوزشی در انتهای معده و سنگینی در کمر احساس می کند، دست و پایش تیر می کشد، عرق چسبناکی بدنش را می پوشاند، ضربان نبض احساس نمی شود، گاهی با سردرد نیز همراه است. اگر در این مرحله بیمار تکان بخورد یا از جای برخیزد اسهال و استفراغ در چند لحظه عارض می گردد. این مرحله از نیم تا یک ساعت طول می کشد. بعد مرحله انقباض عضلانی همراه با درد شدید خاصه در نوک انگشتان دست و پا می باشد. اگر بیمار از این حالت برخاست که خود بستگی به قدرت جسمانی او دارد شفا یافته است وگرنه به آخرین مرحله بیماری که بیهوشی های متوالی است می رسد. نگاه او بی حرکت، رنگ چهره به کبودی می گراید،نفس سنگین و کلام نامفهوم می شود. نبض آهسته و نامحسوس تر می گردد و ازین مرحله تا مرگ چند ساعتی، بیش فاصله نیست.”

گسترش بیماری کلورا در ایران در سال ۱۲۳۶ه.ق با چنین توصیفی که ویژگی های کشنده این بیماری داشت بی سابقه بود. به روایت اسناد تاریخی، در این سال کلورا در خلیج فارس روزی ۱۵۰۰ نفر را می کشت و چون به ناچار اجساد را به دریا می ریختند بیماری شدت گرفت. در بحرین ۴۰۰۰ نفر یعنی دو سوم جمعیت را گرفت. پس از بحرین به بوشهر رسید و از راه بوشهر به دالکی- کازرون و شیراز. از جمعیت ۴۰۰۰۰ نفری شیراز، روز اول ۱۰ نفر، روز دوم ۲۰۰ نفر، دو هفته اول ۵۶۰۰ نفر و در چهار هفته آخرین دو سوم اهالی را نابود کرد.

حاج زین العابدین شیروانی هم که از آن ولایت می گذشت نقل می کند: شیرازیان کفاره گناهان خود را می دادند و “باری تعالی بلای وبا را بر آنها گماشت و در مدت قلیلی جمع کثیری طریق عدم پیش گرفتند.”

وبای کلورا از شیراز به مرکز ایران رسید و در سراسر مملکت از صد هزار تن افزون شد و بسیار وقت بود که مردم ایران این مرض را مشاهده نکرده بودند. همین وبای کلورا پس از آنکه در ایران کشتار وسیعی کرد به روسیه  و از روسیه به اروپا و انگلستان رسید.در انگلستان به سبب پیشگیری که از طرف دولت انگلستان بعمل آمد تلفات سنگینی بر جای نگذاشت. دولت انگلیس پس از تحقیقاتی به رابطه فقر و تغذیه بد با بیماری کلورا پی برد و در صدد رفع آن برآمد، چرا که از ۸۰۰ نفر جمعیت محله فقیرنشین کلاسکو ۳۵۰ نفر آن به این بیماری مبتلا شده بودند. پس به تحقیق در وضع خانوادگی، مالی و تغذیه بیماران برآمدند و گزارش احوال اولین قربانی وبای کلورا که دختری ۱۲ ساله بود در روزنامه ها منتشر گردید.

اما همزمان در همان سال ۲۰۰۰۰۰ نفر از مردم شیراز بر اثر بیماری کلورا از بین رفتند. اندک زمانی پس از فروکش کردن بیماری وبای کلورا مجدداً در سال ۱۲۴۷ ه.ق همزمان با اول بهار، طاعون در کردستان و مازندران و گیلان کشتار عظیمی به راه انداخت. در رشت که به اعتقاد حاج زین العابدین مراغه ای چون مردمش عموماً شورانگیز و فتنه طلب بودند طاعون افتاد و به موجب حساب بعضی مردمان درست ۶۰۰۰۰ نفر به دیار عدم رفتند.

نکته قابل تأمل در این میان نگاه خاصی است که برخی از وقایع نگاران آن زمان نسبت به بلایای طبیعی داشتند و این بلایا را نتیجه اعمال انسانی آن شهر و دیار می دانستند. “هما ناطق” ادامه مبحث طاعون را اینگونه پی می گیرد که: در سال ۱۲۴۷ ه.ق در اکثر بلاد ایران و روم (ترکیه امروزی) ناخوشی طاعون بهم رسید. در استرآباد ده، دوازده هزار نفر خلق تلف شدند. در مازندران قریب دویست هزار نفر، رشت و گیلان کاملاً خراب، در تهران ده،دوازده هزار خلق تلف شده اند. تمامی مردم فرار کرده اند و در صحراها منزل کرده اند.در کرمانشاهان حساب ندارد که چقدر تلف شده اند، دویست سیصد هزار نفر تلف شده اند. در بغداد،کربلا،نجف و کاظمین دویست هزار نفر متجاوز تلف شده اند، بغداد بصورت کامل خراب شده بود.در تبریز،دامغان،بسطام،سمنان و فارس در زمان فتحعلیشاه هزاران نفر بر اثر این بیماری از بین رفتند.

بنابر گزارش منابع تاریخی، به تناوب در سالهای ۱۲۵۰هـ.ق ،۱۳۵۲هـ .ق وبا در سال ۱۲۵۴هـ.ق طتاعون،در سالهای ۱۲۶۲هـ.ق ،۱۲۶۳هـ.ق ، ۱۲۶۴ هـ .ق طاعون و در سال ۱۲۶۵هـ .ق مجددا طاعون و در اواخر سال ۱۲۶۷هـ .ق و ۱۲۶۹ هـ .ق،۱۲۷۰هـ .ق و ۱۲۷۳ هـ .ق وبای سختی در اکثر نواحی ایران آمد و تلفات انسانی سنگینی از خود بر جای گذاشت.

در سال ۱۲۷۳ ه.ق وبای سخت دیگری به همه ی ولایات دیگر ایران افتاد، “کنت دوگوبینو” خاورشناس و سیاستمدار فرانسوی که در عصر ناصری از راه بوشهر به تهران آمده بود در گزارش های خود آورده که: هر کس دو پا داشت و می توانست فرار نماید برای حفظ جان خود از پایتخت گریخت. مردم چنان می مردند که گویی برگ از درخت می ریزد و با اینکه در تهران آماری برای شمار مردگان وجود ندارد من تصور می کنم که بیش از یک سوم سکنه شهر تهران در اثر وبا مردند.

در این سال وبا در سراسر ایران همه گیر شده بود و تلفات سنگینی از خود بر جای گذاشته بود. تکرار وبا در این سالها آنقدر زیاد شده بود که مردم ایران دیگر به آن عادت کرده بودند و به تناوب هر چند سال یکبار تعداد زیادی از دلبستگان و عزیزانشان را وبا با خود به کام مرگ می برد.

در سال ۱۲۸۶ ه.ق وبای خفیفی در قم و کاشان بروز نمود.مسافرانی که از این دو شهر به اصفهان آمدند بعضی حین ورود و برخی بعد مبتلا به مرض وبا شدند و اصفهانی ها را مبتلا کردند.

وبای سال ۱۲۸۶ ه.ق در بندر بوشهر شدت زیادی داشت در این سال عده ی زیادی از مردم که بعضی از آنها با احضار حاکم بوشهر، بعضی به رسم فرار از مرض مزبور، و بعضی به رسم زیارت عتبات عالیات از کازرون و خشت و دشتستان  که در این تاریخ مرض وبا در این مناطق به شدت تلفات می گرفت یک مرتبه وارد بوشهر شدند. بعضی یک روز پس از ورود به بوشهر به مرض مزبور مبتلا شده و ده الی بیست و چهار ساعت بیشتر مرض مهلت نداده درگذشتند. زواری که از شیراز و خشت و کازرون وارد بوشهر شدند با خود نعش بسیار همراه داشتند که از وبا مرده بودند.

در سال ۱۳۰۷ ه.ق و در عصر سلطنت ناصرالدین شاه قاجار وبا باز از کرمانشاهان آمد، اعتمادالسلطنه وقایع نگار دربار ناصری در این رابطه به طعنه نوشته است که : رنگ شاه پریده،دماغ کشیده و صدا گرفته.معلوم شد اسهال که در این چند روزه بود شدت کرده چون در کرمانشاهان وبا هست.شاه وحشت کردند که خدای نکرده وبایی شده اند.

یکی از سخت ترین و سنگین ترین وباهایی که در ایران اتفاق افتاد مربوط است به وبای سال ۱۳۱۰ – ۱۳۰۹ ه.ق که در این وبا تلفات انسانی به مراتب سنگین تر از سالهای گذشته بود. این وبا که از باد که به آذربایجان به روسیه رسیده بود عده ی زیادی از مردم آن سرزمین را از میان برد و پس از مدتی این وبا به سمنان و دامغان و از آنجا به تهران رسید. همگان گواهی می دهند که این وبا چیز دیگری بود بیست سالی بود که چنین کشتاری را فراموش کرده بودند و در تهران هرگز چنین ناخوشی نشده بود. دکتر طولوزان پزشک دربار ناصرالدین شاه هم  می گفت: در مدت سی سال که من در ایران بودم این سخت ترین و گسترده ترین وبایی بود که شاهدش بودم و کسی امید یک ساعت زنده ماندن نداشت. امین الضرب (از تاجران سرشناس عصر ناصرالدین شاه قاجار) می گفت اگر کسی می مرد هیچکس نبود او را بردارد،روی لنگه در بگذارد و ببرد یک جایی به خاک بسپارد.

در این سال مردگان را یا در گاری ریختند و به گودال ها و خندق شهرانداختند یا به گورستان ها بردند.

به نقل از یکی از راویان در قبرستان ها چنان مرده می چیدند که گویا پارچه سفیدی روی گورستان کشیده اند و چون برخی را قبل از مرگ کامل و در حال اغما حمل می کردند بعضی از مرده ها وقت شستن و یا کفن کردن و یا به قبر گذاشتن بلند شده و زنده گشتند. آنان هم که هنوز نمرده بودند حیران و سرگردان به جای بودند و از سیمای هم معلوم بود که در میان بلا گرفتارند.

این تلفات بیشتر به فقرا که وسیله فرار نداشتند و بعلت تنگدستی بیشتر در معرض خطر قرار می گرفتند وارد می آمد، به درستی که مردم فقیر شده ایران که حتی فرش زیر پا و گذران امور روزمره خود را نداشتند قربانی اصلی این بیماری دامن گیر بودند.

در مقابل حاکمان و والیان پر مدعا به وقت بلا میدان را خالی و شهر را وا می نهادند. آنان که مثل برگ خزان در برابر وبا میریزند بیشتر فقرا و ضعفا بودند که رنجور و بی بنیه به دنیا آمده بودند.

امین الضرب با هوشیاری نقل می کند که این تلفات همه از ناخوشی وبا نبود بلکه مردم ایران ناخوش و آماده بودند که این چنین زیاده از اندازه مردند. وضعیت ولایات هم هم بهتر از پایتخت نبود. در قم توانگران که استطاعت و قدرت رفتن به دهات را داشتند رفتند و فقرا که نتوانستند بروند ماندند و تلف شدند امیدشان به خدا بود و کارشان صبح تا شام عزاداری و سینه زنی.

در کرمان وقتی که وبا آمد مردم نخست امیدوار شدند که شاید خداوند این آتش را برای جان پدرسوختگان بد ذات افروخته است لیکن وقتی آن پدرسوختگان ماندند و مردم مردند گفتند: خوبان بالطبع می سوزند،آتش که گرفت خشک و تر می سوزد هر چند که خیلی قوت قلب می خواهد که شخص طاقت بیاورد.

در پایان این مقاله می بایست اذعان داشت که اهمیت وبا تنها در میزان کشتار و کاهش جمعیت نبود. درک اجتماعی کسانی هم که شاهد این کشتار بودند نکته مهمی بود. بنا به گفته “هما ناطق” آنان دریافتند که قربانیان این بلا در درجه اول تنگدستان بودند که یا مزاج ها استعداد داشت و تاب مقاومت جسمانی نبود و یا فقر راه فرار را میدان بلا می بست.

منبع :
ناطق ، هما (۱۳۵۸) : مصیبت وبا و بلای حکومت ، نشر گستره ، چاپ اول : تهران

درباره کادوس آوا

پایگاه‌خبری‌کادوس‌آوا ⭕️فرهنگی، هنری و اجتماعی 🔹صدای‌فرهنگ آی‌دی‌تلگرام: t.me/kadusava آی‌دی توییتر: kaduskhabar@

این مطالب را نیز ببینید!

کشف ۲۵ گور اشکانی در کاوش لیارسنگ بن گیلان

کشف ۲۵ گور اشکانی در کاوش لیارسنگ بن گیلان

ولی جهانی، معاون میراث فرهنگی اداره کل میراث فرهنگی،گردشگری و صنایع دستی گیلان گفت: پژوهش های میدانی فصل ششم کاوش محوطه باستانی لیار سنگ بن املش که از اردیبهشت ماه آغاز شده بود با کشف و بررسی ۲۵ گور با ۲۷ تدفین انسانی مکشوفه به بازه‌ زمانی اواسط دوره اشکانی تا اواخر عصر ساسانی به کار خود پایان داد.

زمینه‌های اقتصادی انقلاب مشروطه در گیلان

زمینه‌ های اقتصادی جنبش مشروطه در گیلان

عوامل متعددی در شکل‌گیری جنبش مشروطه در گیلان نقش داشت که علت اصلی آن، به مشکلات و مصائب اقتصادی و اجتماعی مردم منطقه بر‌می‌گشت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شرکت فیلم سازی سیکا فیلم